Dec 22, 2002

اين يکي از اون طرف بوم افتاده بود...

سلام. شب يلدا خوش گذشت؟ من که يه ساعت تو صف آجيل بودم! اينام از برکت جمهوري اسلاميه ديگه.براي گذروندن هر ايام خوشي بايد قبلش حسابي سرويس بشيم !

امروز صبح يه اتفاق خنده دار افتاد.صبح که داشتم ميومدم سرکار سوار تاکسی شدم.عقب ماشين من بودم و يه آقاي محترم! بعد يه آقاي محترم ديگه ! هم خواست سوار ماشين بشه و از اونجا که منم يه خانون محترمم!!! پياده شدم تا وسط دو تا آقا محاصره نشم.
پسره که سوار شد ( حوصلم نيومد بنويسم آقاي محترم ! ) تا من بيام بشينم ديدم با يه ضربه آنچناني هجوم برد طرف اون يکي آقا.چسبيد بهش . جفت پاهاشو آورد بالا گذاشت روي برآمدگي وسط پشت ماشين. کيفشو گذاشت حد فاصل من و خودش ( لابد ميترسيده اگه نذاره اسلام بر باد بره)و بلافاصله يه کتاب از کيفش در آورد و باز کرد روي پاهاش. که انقدر بالا گرفته بودشون که نزديک بود بخورن به سقف ماشين!
داشتم از خنده منفجر ميشدم.از توي آينه چشمم خورد به اون آقاي محترم! که کم مونده بود مثل انار شب يلدا آبلمبو بشه! و ديگه هيچ اثري از احترام توي قيافه له شدش ديده نميشد!
نه ميتونستم بخندم .نه ميتونستم جلوي خودمو بگيرم و نخندم .خلاصه برزخي بود واسه خودش.اينجوريشو ديگه نديده بودم.حالا ما گفتيم آقايون رعايت کنن. نگفتيم که ديگه...باورتون نميشه اگه بگم نصف عقب ماشين من نشسته بودم! نصف ديگش دوتا پا گنده!
کنجکاو شده بودم ببينم چي ميخونه.اونم تو اون هير و ويري.نميدونم تمرکزشو از کجا آورده بود. برگشتم نگاه کردم.ديدم داره کتاب ۶۶۶ پرسش و پاسخ فقهی نوشته علامه طباطبايي رو ميخونه!
تازه دوزاريم افتاد . طرف به احتمال زياد ملا بعد از اين تشريف داشتن !!

9 comments:

كيوان said...

سلام...از ايميلت ممنون...يادت باشه دفعه ديگه جون بچمم قسم بدي!!!!راستي...انگار زياد اهل موسيقي نيستي هان؟دوست دارم بدونم.درمورد مطلب امروزت...به نظر من بعضي از اين نوع رفتارها يه جورايي بي احترامي به خانوما به حساب مياد تا احترام! فرهنگ امروز ما بين سنت و مدرنيسم مونده...بدجوري!!!...فعلا...

كيوان said...

بازم..سلام..داشتم چند تا از مطلبهاي قبليتو ميخوندم..9 آذرماه...من اينم ديگه...و مطلب قبليش... همجنسها ي خودم...توي اولي چيزي نوشته بودي كه من كف كردم!!!واقعا اينطوريه!!!خيلي وقتها اينو حس كردم و عصباني شدم و شروع كردم به سخنراني درمورد استقلال فكري و ضعف و اين دري وريها!!!اما در مورد همجنسهات...به نظر من تا ريگي به كفش همجنسهاي اينجانب نباشه،همجنسهاي شما هيچ كاري از پيش نميبرند و اين ربطي به خوبي و بدي شما نداره...راستي...نميدونم چرا ازت يه تصوير عجيب تو ذهنمه!!!آخه من همرو تو ذهنم تصور ميكنم...از تو اما توير دو تا چشم هراسون تو يه اتاق نيمه روشن كه به در اتاق خيره شده...اميدوارم ناراحت نشده باشي...راستي آخر هفته خانومم مياد پيشم!...فعلا...

niloufar said...

شب يلدات خوش!!آهوی دشت عشق...

آهو said...

آقا کيوان خيلي ممنون از تصوير زيبايي که از من داري!خودمم ترسيدم.شما فيلماي هيچکاک زياد نگاه ميکني؟

. said...

آهو جان بذار آروم بشينيم ديگه ...........

... said...

هيچ ميدونستی که چرا شب يلدا طولانی تزين شب خداست؟ توی اين دنيای ماشينی و اوضاع گم کردن احساس ، وقتی شب يلدا ميبينه آدما با قشنگترين احساساتشون دور هم جمع شدند ، حيفش مياد اين شب رو زود تموم کنه .......

نوشی said...

سلام آهو .... منم کلی توی صف بودم.... بی خيال در عوض کلی مزه داد.

reza said...

سلام............عجب من يکی که اصلا سوار تاکسی نميشم  وقتيهم ميشم بيشتر جلو ميشينم...اگرم عقب بشينم خودمو مپل اون آقا ضايع نميکنم ..آبروی هرچی مرد بود طرف برد.........(:....يا حق

مهشید said...

کلی کیف کردم. بپا خانم این ور اون ور می ری اسلام عزیز بر باد نره..طرف هم که هزار آرزو داشت لابد. هنوز برای سر کشیدن جام زهر مار و کوفت کاری زود ه .
راستی گفتم کوفته کاری..دختر من از یکی اینو شنیده بود. فکر میکرد یک جور غذای کوفته مانند است با ادویه هندی.الا بلا که چرا درست نمی کنی

Free counter and web stats