Oct 2, 2003

.
از وبلاگ شرقي:

زن چينی همسايه گلدانهای کوچک خود را آب می دهد و شوهرش آرام و بی خيال ته مانده های يک بعد از ظهر کسالت آور را در خاکستر آخرين سيگار مدفون می کند. تکه ابر تيره ای کنار می رود و مرا خالص تر از لحظه پيش می کند. نيتی می کنم و جورابهای خيسم را به سرشاخه های کاج جلوی پنجره گره می زنم. خانه ام زيباتر از گذشته می شود و درختان و گلها سر زنده تر از من. اگر از اين خانه نروم نرده های بالکن کوچکم را رنگ خواهم زد. اگر از اين خانه نروم يک عروسک کوچک باران از پشت پنجره آويزان می کنم. اگر از اين خانه نروم کنج هر ديواری به يادگار خطی می نويسم. اگر از اين خانه نروم پشت چرخ سفالگری خواهم نشست و پرنده ای خلق خواهم کرد از خاک تشنه گلدانها. اگر از اين خانه نروم ......
با شما صحبت می کنم ای تمامی روزها و شبهای آينده، خطهای آشفته کف دستانم خبر از کدامين راز ناگفته می دهند وقتی که من چيز تازه ای خلق نمی کنم.


No comments:

Free counter and web stats