از اينكه نمی تونم هميشه نقش يه دوست فداكارو برات بازی كنم متاسفم.آخه ميدوني؟اين روزا ديگه اينو ميدونم كه فداكاريهای متوالی وقتی از حد بگذرن تبديل به حماقت ميشن.
12 comments:
مامان نيلو
said...
به نظر من کاری به اين روزها نداره ... هميشه فداکاری متوالی تبديل به حماقت ميشه...هر چيزی حدی داره. حتی فداکاری!
بدبينی مفرطت را در ما پنج نفريم ديدم .. مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد می ترسه ـ عين خيلی از ماها ـ به سايه تکيه دادن جز هول و ولا ثمر ديگه ای نداره .. اونکه به مجاز رنگ و بوی حقيقی می ده اول از همه خودش را ناديده گرفته .. بعد هم همه را..
ّهر محبتي، اگر تبديل به وظيفه بشه...حماقتي بيش نيست!...چون ديگه از ديد طرف مقابل ارزش فوق العاده اي نداره!...وظيفست!...زيباترين جمله، وقتي زياد تكرار بشه (و بيجا!)، تبديل به قرقره كلام ميشه!...ولي يه چيزي رو ميدونستي...بيشترين ساكنان بهشت، احمقها هستن!...(قال رسول الله!!!)...فعلا...
آهوی عزيز ـ بعد از گذاردن پيامم ـ نگاهم به پيام قبل از خودم افتاد . به دکه اش سر زدم .. جواب او را آنجا دادم ..اما گفتم اگر ناراحت نشوی اينجا هم بگذارم.. آخه شوخی .. شوخی .. با بزرگ تر از خودمون هم شوخی؟؟ ===== اون پيام اين بود : << وقتی پشت به افتاب کنی جز سايه خودت چيزی رو نخواهی ديد !! کم نبودند احمق هايی مثل ابوهريره شياد که هر سخنی را به بزرگی چون شخص اول عالم امکان « حضرت ختمی مرتب » نسبت ميدادند . هم اويی که گفت : پيامبر گفته هر کس روزی يک بته پياز « اکه » بخورد جايش در بهشت است !!!.. هر کس امامی دارد ...که با او حشر و نشر دارد و .. محشور هم می شود .. و بايد ديد پا جای پای که گذاشته ايم ؟؟ >> دوباره عذر می خوام ..
12 comments:
به نظر من کاری به اين روزها نداره ... هميشه فداکاری متوالی تبديل به حماقت ميشه...هر چيزی حدی داره. حتی فداکاری!
سلام . شب بخير . جالب بود .
چی باعث شده که از زندگی روزمره به کلمات قصار برسی؟
بدبينی مفرطت را در ما پنج نفريم ديدم .. مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد می ترسه ـ عين خيلی از ماها ـ به سايه تکيه دادن جز هول و ولا ثمر ديگه ای نداره .. اونکه به مجاز رنگ و بوی حقيقی می ده اول از همه خودش را ناديده گرفته .. بعد هم همه را..
سلام .باورت ميشه من اين خانه تازه رو تازه پيدا کردم! بابا رفاقت...
احمق نباش ! برای اينکار ساخته نشدی...!
سلام دوست عزيز . من فعلا برگشتم . با مطالب جديد . احتمالا تا دو سه هفته اي مشهدم . فعلا در خدمتيم .
قبل از اينکه اون فداکاريها تبديل به حماقت بشن فکر ميکنم واسه بعضی ها فداکاريها تبديل به وظيفه ميشن...
شاد باشی...يا حق!
اونی هم که من ميخواستم بگم دقيقا همونی هست که آبی گفت .
ّهر محبتي، اگر تبديل به وظيفه بشه...حماقتي بيش نيست!...چون ديگه از ديد طرف مقابل ارزش فوق العاده اي نداره!...وظيفست!...زيباترين جمله، وقتي زياد تكرار بشه (و بيجا!)، تبديل به قرقره كلام ميشه!...ولي يه چيزي رو ميدونستي...بيشترين ساكنان بهشت، احمقها هستن!...(قال رسول الله!!!)...فعلا...
نکنه تو هم دنبال گمشده ای حقیقی هستی که وقت نمی کنی زود به زود بيايی ؟ تا وقت هست بايد جنبيد .. والا .. فلا ..
آهوی عزيز ـ بعد از گذاردن پيامم ـ نگاهم به پيام قبل از خودم افتاد . به دکه اش سر زدم .. جواب او را آنجا دادم ..اما گفتم اگر ناراحت نشوی اينجا هم بگذارم.. آخه شوخی .. شوخی .. با بزرگ تر از خودمون هم شوخی؟؟ ===== اون پيام اين بود : << وقتی پشت به افتاب کنی جز سايه خودت چيزی رو نخواهی ديد !! کم نبودند احمق هايی مثل ابوهريره شياد که هر سخنی را به بزرگی چون شخص اول عالم امکان « حضرت ختمی مرتب » نسبت ميدادند . هم اويی که گفت : پيامبر گفته هر کس روزی يک بته پياز « اکه » بخورد جايش در بهشت است !!!.. هر کس امامی دارد ...که با او حشر و نشر دارد و .. محشور هم می شود .. و بايد ديد پا جای پای که گذاشته ايم ؟؟ >> دوباره عذر می خوام ..
Post a Comment