از آن زمان كه آرزو چو نقشي از سراب شد
تمام جستجوي دل سوال بي جواب شد.
نرفته كام تشنه اي به جستجوي چشمه ها
خطوط نقش زندگي چو نقشه اي بر آب شد.
چه سينه سوز ها خورد كه خفته بر لبان ما
هزار گفتني به لب اسير پيچ و تاب شد.
نه شور عارفانه اي نه شوق شاعرانه اي
قرار عاشقانه هم شتاب در شتاب شد.
نه فرصت شكايتي نه قصه و روايتي
تمام جلوه هاي جان چو آرزو به خواب شد.
نگاه منتظر به در نشست و عمر شد به سر
نيامدي به خود دگر كه دوره شباب،شد.
13 comments:
kheyli ghashang minevisin
از هايده، خاطراتی ظريف در ياد دارم!...مگر شما چند سال داريد که شباب شد؟...البته سوال بی مورديست. شايد بشود حدس زد...۳۲!
اگر مايلي, ميتونم برات تگهاي ريلپلير را بفرستم تا بتوني آهنگ را هم در وبلاگت بگذاري.
سلام هنوز راه هست . هست . هست به خدا .
چقدر صدای اين زن بهشتيه؟!
چه قدر دوست دارم اين آهنگو
http://gharare7dey.persianblog.ir/
شعر بسيار زيبايی بود .کاش آهنگشم واسمون ميذاشتی. ميدونی گاهی اوقات بعضی چيزا آدم رو ياد خاطره ها ميندازن اون وقت زيباترن .
چسبید .
با زحمتای ما؟ می دونم شما مثل همه يا شايد بيشتر از همه حالت از شعار به هم ميخوره ولی فکر کن اين سه ماه ميتونه بياد و بره و تو هيچ کاری نکرده باشي. مثل هزار تا سه ماه ديگه که گذشت و هيچ چی ازش نمونده. به نظرت این خوب نیست که هنوز شروع نکرده یه مشتری توپ به نام کافه بلاگ داری!
حالا ميفهميم که چقدر درگيريها و گرفتاريهای زندگيمون کوچک و بی اهميت هستن در مقابل اين بلاها...... مگه نه؟
و و و و و و ..... چه خبره اينجا . . . همش يه هفته نبودم . . . اعلام وضعيت قرائت در آفلاين . . .
فعلا.
salam be maa ham sar bezanin
Post a Comment