Apr 21, 2004


سه تا كتاب جديد خوندم:


۱-سفر به ديگر سو: كارلوس كاستاندا


۲-مثل آب براي شكلات: لورا اسكوئيول


۳-ترجمه ي ترانه هاي black sabbath : کار مشترک عبدالحسين پيروز مرتضي الويري



كتاب اول با اين كه بحث هاي جالبی داره اما به نظر من كمي از اصول زندگي ما دوره چون مربوط به دهه هفتاد ميلادي و شامل آموزش هاي عرفاني دون خوان ( جادوگر سرخپوست ) به كاستانداست که در مقايسه با شرايط زندگی امروزه کاربردی ندارن.البته اشکال موضوع در خود عرفان نيست بلکه بر سر چگونگی دريافت اون از طريق آموزشه.


بخش هايي از سخنان دون خوان به كاستاندو:




  1. تو خودت را جدي مي گيري.تو در خيال خودت وحشتناك مهمي.لااقل طبق نظري كه خودت از خودت داري اينطور است و اين بايد عوض شود.تو آنقدر مهمي كه بخودت اجازه مي دهي وقتي اوضاع خلاف ميل توست بگذاري و بروي.به نظرت طبيعي مي آيد كه از همه چيز احساس ملال كني.گمان مي كني كه اين نشانه ي يك شخصيت قويست.نه..مسخره است! تو ضعيفي.تو خود پرستي.



  2. مرگ تنها مشاور با ارزشي است كه ما داريم.هر بار فكر مي كني كه هيچ چيز رو به راه نيست به طرف مرگ رو كن و از او بپرس آيا حق با توست يا نه؟ مرگ خواهد گفت كه اشتباه مي كني و هيچ چيز مهم نيست مگر تماس او با تو و به تو خواهد گفت كه هنوز به تو دست نزده است.



  3. دست نيافتني باش.يعني آگاهانه از از خسته كردن خود و ديگران اجتناب كن.



  4. بدون كوچكترين افسوس، غم و يا نگراني ذهنت را روي اين مطلب متمركز كن كه وقت نداري.و بگذار اعمالت در نتيجه ي آن انجام شوند.بگذار هر كدام از اعمالت آخرين نبرد تو در روي زمين باشد.فقط در اين شرايط است كه اعمالت از اقتدار كامل برخوردار خواهند بود.



  5. فقط يك جنگجو ( به نظر دون خوان هر انسان با اعمال درست يك جنگجوست ) مي تواند از مسير شناخت زنده بيرون بيايد.زيرا هنر جنگجو در اين است كه بين وحشتِ انسان بودن و شكوهِ انسان بودن تعادل برقرار كند.



كتاب دوم يه رمان بسيار ساده و بسيار عجيب و احساسيه.داستاني ازعشق،احساس و جنگ كه در عين حال نمايش فروپاشي سنتها ازسوي نسلهايي اززنان مكزيكه.تمام كتاب دويست و چهل صفحه اي رو از صبح تا بعد از ظهر يه سره خوندم.



كتاب سوم هم همينطور كه از اسمش بر مياد ترجمه اي از ترانه هاي يازده آلبوم اين گروه در سالهاي 1970-1983 هستش.با اينكه توي جاهايي از كتاب به وضوح اشكالاتي در ترجمه ديده مي شه اما براي علاقمندان به سبك اين گروه كتاب بدي نيست( البته با اصلاح موارد - چون به نظر من مهمترين کار مترجم در انتقال مفاهيم به زبان فارسی اينه که در نهايت امانتداری کار کنه و در معنی متن ترجمه شده دست برده نشه)

3 comments:

ali said...

من اصلا دوست ندارم از اين اداها در بيارم بگم اول اول. حالا درست اول شدم ولی که چی؟ اينجا چيزی می دن مگه کسی اول بشه؟

يوسف said...

سلام . شايد چهارده سال پيش بود که آثار کاستاندا رو می خوندم . با نظرت راجع به اون موافقم . دومين کتاب هم اگه دستم رو بگيره ، ممکنه برای خوندنش وقت پيدا کنم .. اما من آثار ملی ام رو ارزون نمی فروشم .. مثل قاچاقچی های عتيقه .

آهو said...

علي جان حق با توست.حالا انقدر عصباني نباش :)
يوسف جان اينجا كسي از فروش آثار ملي حرف زده ؟!!

Free counter and web stats