ديوار هاي خانه ايي كه هميشه امن ترين جاي دنياي برايم بوده حالا مرا به وحشت مي اندازند ..
اين هم شد زندگي ؟؟
14 comments:
چرتينكوف
said...
زندگی همين است. دقيقا همين . هراس از لحظه هايی که نرسيده . شايد برسد و شايد نه... نترس. ترس برای اين يک جان که يک بار بيشتر نميرود ترسی است که دلهره های طبيعی زندگی را به بيماری ميکشاند.
ديدند حضرت امیر را که از پای دیواری که در حال ريزش بود برخاست و به زير ديوار محکم تری نشست .. بدخواهان به طعنه به ايشان گفتند : آيا از قضای الهی می گريزی ؟ ايشان فرمودند : از « قضای » الهی به « قدر » او پناه می برم .. جسارت به شما ندارم ؛ اما بم عبرتی بود که خيلی ها چون اين عاصی از آن عبرت نياموخت . از فرمايشات ايشان است که : « ما اکثر العبر و اقل الاعتبار » يعنی : چه بسيار است عبرت ها .. و اما اندک است عبرت گيرنده .. مرا ببخشيد .. اندوه بی کرداری هايم مرا به بيان اين مطولات کشاند .. و لکل درجات مما عملوا ..
من وحيد ندايي نويسنده وبازيگر هستم به شما پيشنهاد مي كنم در مقابل اين چنيين مشكلات مقاوم باشيد چون چه شما خوشتان بيايد وچه نيايد اتفاقيست كه مي افتد اگر دوست داريد بيشتر در اين مورد بحث كنيم برايم ايميل بفرستيد دوستار شما وحيدندايي
سلام...اولا، لحن نوشته هات عوض شده...قبلا با انشای عاميانه مينوشتی...شايد خواننده هات عوض شدن!...دوما، گفتی ميخوای بری سراغ موسيقی...موفق باشی...همت ميخواد و عشق...سوما، فکر زلزله داره ديوونم ميکنه!...خونه ما بدجوری لرزيد...اگر خدايی هست، پس برای همه مردم دنياست...نه فقط مردم مملکت ما!...همه جا زلزله مياد و ملت ميميرن...ما هم مثل بقيه...خندم ميگيره وقتی مردم ميگن: خدا نکنه!...طبيعت قانون داره و زلزله هم از اين قوانين مستثنی نيست!...فکر زلزله داره ديوونم ميکنه!...فعلا...
14 comments:
زندگی همين است. دقيقا همين . هراس از لحظه هايی که نرسيده . شايد برسد و شايد نه...
نترس. ترس برای اين يک جان که يک بار بيشتر نميرود ترسی است که دلهره های طبيعی زندگی را به بيماری ميکشاند.
.....همين موقع هاست که لمس میکنم چه قد زندگی آبکیه
ديدند حضرت امیر را که از پای دیواری که در حال ريزش بود برخاست و به زير ديوار محکم تری نشست .. بدخواهان به طعنه به ايشان گفتند : آيا از قضای الهی می گريزی ؟ ايشان فرمودند : از « قضای » الهی به « قدر » او پناه می برم ..
جسارت به شما ندارم ؛ اما بم عبرتی بود که خيلی ها چون اين عاصی از آن عبرت نياموخت . از فرمايشات ايشان است که : « ما اکثر العبر و اقل الاعتبار » يعنی : چه بسيار است عبرت ها .. و اما اندک است عبرت گيرنده .. مرا ببخشيد .. اندوه بی کرداری هايم مرا به بيان اين مطولات کشاند .. و لکل درجات مما عملوا ..
من وحيد ندايي نويسنده وبازيگر هستم
به شما پيشنهاد مي كنم در مقابل اين چنيين مشكلات مقاوم باشيد چون چه شما خوشتان بيايد وچه نيايد اتفاقيست كه مي افتد
اگر دوست داريد بيشتر در اين مورد بحث كنيم برايم ايميل بفرستيد
دوستار شما وحيدندايي
دلم ريخت آهو جان. همه اش فکر ميکنم کاش تخت بچه ها را توی يک اتاق بگذارم...
بعله!اينم شد زندگی!
خوب اين هم يک جورشه آهو جان ...
خونه امن ترين جاست وای به حالی که اين جای امن ترسناک ٬ يا نا امن شود آن وقت است که ديگر زندگی ....
من هم معتقدم که بعله اين دقيقا خود خود زندگی ست با وجود همه بدقلقی هاش
زندگي بهتر از اين نمي شه ....
منصور صلوات الله عليه
فاصله مرگ و زندگی يا بالا رفتن و فرو رفتن انگاری خيلی کمتر از اونيکه فکر ميکنيم.سلام.
سلام...اولا، لحن نوشته هات عوض شده...قبلا با انشای عاميانه مينوشتی...شايد خواننده هات عوض شدن!...دوما، گفتی ميخوای بری سراغ موسيقی...موفق باشی...همت ميخواد و عشق...سوما، فکر زلزله داره ديوونم ميکنه!...خونه ما بدجوری لرزيد...اگر خدايی هست، پس برای همه مردم دنياست...نه فقط مردم مملکت ما!...همه جا زلزله مياد و ملت ميميرن...ما هم مثل بقيه...خندم ميگيره وقتی مردم ميگن: خدا نکنه!...طبيعت قانون داره و زلزله هم از اين قوانين مستثنی نيست!...فکر زلزله داره ديوونم ميکنه!...فعلا...
دل ويرانه ام ويرانه تر بي ..... خراب خانه ام ويرانه تر بي .
فراموشی بزرگترين نعمته. فراموشش کن. همه چی رو هم زلزله رو هم زنگ زدن رو هم ترس رو و هم ساعت واقعه و مسئوليت مادرانه و فرزندی رو
Post a Comment