*
فيلم ‹‹ مزرعه پدري ›› فيلمي ست جنگي اما متفاوت. ملاقلي پور جنگ را جوري ديگر نشان مي دهد. ترس. فرار. اعتراض. عشق. افسوس ِ از دست دادن. اجبار براي كشتن و زنده ماندن. در مزرعه پدري كسي براي شهيد شدن از ديگري سبقت نمي گيرد. كسي هست كه مي ترسد و فرار مي كند .. كسي هست كه نمي خواهد بجنگد و مي خواهد برگردد به ده خودش. كسي هست كه نمي خواهد بميرد. ولي با اين حال از جنگ گريزي نيست و از شهادت هم .. فرمانده گروهان عنوان حاجي را يدك نمي كشد. اشتباه مي كند. سيگار مي كشد. حتي وقتي زخمي مي شود با قمقمه اي آب تنها مي ماند .. اسطوره نيست. انساني معمولي ست كه با تلاشش بياد ماندني مي شود نه با عنوانش .. قهرمان فيلم هم همينطور. اين نويسنده ي ادبيات جنگ كه به قول فيلم ، داستاني سراسر خشونت را در كتابش تصوير كرده خودش از عميق ترين حس هاي انساني سرشار است. خود فيلم هم همينطور. در اوج خونريزي و ويراني ، عشق موج مي زند. عشق انسان به انسان . عشق انسان به زندگي. عشقي كه قرباني جنگ مي شود و با اين حال تنها انگيزه براي جنگيدن است. و براي انسانهاي متفاوتي كه هيچوقت در فيلمهاي جنگي جايي در جبهه نداشتند و در اين فيلم دارند. به نظر من ‹‹ مزرعه پدري ›› فيلم فوق العاده اي بود . با موسيقي عالی و بازي های بيادماندنی .. طولاني اش نمي كنم. فقط يادتان باشد كه در اين فيلم قرار است جنگ را ببينيد. مرگ را. ويراني را. ممكن است جايي از فيلم ببٌريد. بخواهيد بلند شويد و از سالن بياييد بيرون. نفستان بند بيايد. گريه كنيد. اما تمام اينها به تماشا كردن يك روي ديگر سكه مي ارزد. روي ديگر سكه را ببينيد.
‹‹ مزرعه پدري ›› را از دست ندهيد..
پ.ن خداحافظی ملاقلی پور از سينما با تشکر از حميد
No comments:
Post a Comment