باورِ اين كه اينجا ‹‹چهار ديواري اختياري›› ست كمي سخت شد. احساس مسئوليت در پس همه ي آن حس هايي كه تو را به ننوشتن ترغيب مي كرد چيزي نيست كه از كنارش بگذري. و تو نمي تواني و نمي دانی چگونه بايد بگويي كه اين كمون و سكوت براي چه بود و تا كجا كشاندت.. از كساني كه نگران شدند با كمي شرمندگي ممنون. از كساني هم كه اسمش را جلب توجه! گذاشتند هم ممنون.چرا كه ديدن همين سوءتعبير هاست كه بيش از پيش باور اين واقعيت را آسان مي كند كه اينجا هم با وجود مجازي بودن باز قانون زندگي واقعي حاكم است . همان قانون ساده ي پيش پا افتاده كه مي گويد:‹‹ خودت هم درست براني ديگران بهت مي زنند››!
راستش من دارم ماستم را مي خورم. گاهي هم وسط ماست خوردنم می روم توی کما. حالا يا سگ جانم كه دوباره برمي گردم يا اينجا را و شما را دوست دارم ..
امضا: اِن اِف آر پنجاه دات پرشين بلاگ دات كام.
9 comments:
شايد گزينه دوم درست تر باشد
گزينه دوم درست - ولی سومی هم به کار هست ! ميايی تا بگويی هنوز هستی . نه؟ بايد باشی . بايد بود .
سلام . خوبی ؟ با مشکلات کما فی السابق بجنگ تا پويا بمانی ..
يا هم به خاطر کسايی که نوشته هاتو دوست دارن مينويسی.
موفق باشید
دلگير نشو...شوخی کرديم بابا!...من از تصور اينکه اينجا هم همون محدوديتها و قوانين حاکم باشه، حالم بهم ميخوره...که هست!...که چيزی که نيست احترام به افکار و نظرات حتی نا متعارف شخص ديگر، در بين خود ما و نه تنها حکومت ماست!...که از ماست که بر ماست...نه اون ماست!...ولی اينو بدون: نابرده رنج گنج، پنج، شيش، هفت...کی چيزی گفت؟!
پای فيلم « سفيد » بنشين!
گاهی بايد از روي حوادث جست!!!!!!!!!
خيلی خوب می نويسی من هم معنی اسمم آهو
Post a Comment