آقای رئیس جمهور
من یک زن ایرانی هستم. یک زن ایرانی مسلمان که از نه سالگی مادرم به من یاد داد نماز بخوانم. گرچه این روزها با حرف زدن فارسی با خدا بیشتر حال می کنم.. تحصیلات دانشگاهی دارم. دو زبان خارجی می دانم. نیمچه شغل و تخصصی دارم. اهل مطالعه هستم. به شعر و فرهنگ و ادبیات علاقمندم. عاشق یادگیری ام. به ارزش های شخصی خودم پایبندم .. من یک مادر هم هستم. مادری که در قاموس شما بهشت زیر پایش است و زنی که در قاموس شما از دامنش مرد به معراج می رود!! گرچه من معتقدم مادر بودن بدون این تعارفات هم مقدس است و مردان هم بهتر است بدون توسل به زنان به معراج بروند! بگذریم. داشتم می گفتم. بله. پس من بايد قاعدتا شهروند خوب و قابلی باشم که پتانسیل یک رای مثبت برای شما را دارم.
اما آقای رئیس جمهور
من به خاطر بحرانهای اقتصادی و اجتماعی نظام جمهوری اسلامی شما درگیر ازدواج ناموفقی شدم که به تَبَعش خیلی روزها از بهترین روزهای جوانیم در راهروهای تنگ و دلگیر دادگاههای خانواده گذشت. لابد می دانید که این روزها از هر چهار ازدواج یکی منجر به طلاق می شود. و البته سالهاست برای گرفتن طبیعی ترین حقوق خودم به عنوان مادری که بار حضانت یک فرزند را به دوش می کشد در سیستم قضایی پیچ در پیچ شما فقط یک شماره هستم. یک شماره که هنوز پرونده اش پس از سالها بسته نشده و هیچ چیزی هم از حق و حقوق شرع مقدس و قانون اساسی شما به او تعلق نگرفته.
آقای رئیس جمهور
من برای دستبابی به حرفه ای مستقل سالهاست که در سیستم بوروکراسی جمهوری اسلامی شما مثل حشره ای کوچک در تارهای عنکبوتی غول پیکر گرفتارم و هرچه بیشتر دست و پا می زنم بیشتر فرو می روم.و چون هرگز استعداد چاپلوسی و مجيز گويی مديران شما را نداشته ام تنها چيزی که آموختم صبر بود و صبر.
آقای رئیس جمهور
من بعنوان یک زن حتی در زندگی اجتماعی جمهوری اسلامی شما هم امنیت ندارم. بارها در محیط های کاری مجبور به تودهنی زدن! به رئيسانی شدم که انتظار داشتند هم کارمندشان باشم هم زن حرمسرایشان. و برای اثبات خود همیشه مجبور شدم سخت ترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و حرفه ای را پشت سر بگذرانم و از زبان برخی از همین مدیران به طعنه بشنوم که "شما زن نیستید مردید!" چون هیچوقت تمایلی به استفاده ی ابزاری از زن بودنم نداشته ام و چون معتقدم قبل از این که یک زن جوان مطلقه باشم یک انسان هستم.
اما بوکسور شدن هنر نیست! من دلم می خواهد هميشه در جایگاه خودم ارزشمند باشم.و هیچ قانونی در نظام جمهوری اسلامی شما این ارزش را برای من به ارمغان نیاورد مگر تلاش خودم. این من بودم که چگونه یاد گرفتم جایگاهم را به هیچ قیمت ارزانی نفروشم.
آقای رئیس جمهور
من و دخترکم یک خانواده ایم. با این حال در سیستم اقتصادی جمهوری اسلامی شما بعد از سالها کارکردن هنوز هم مهمان پدر و مادرم هستیم چون دستمزدی که از مدیران شما می گیرم به من امکان تهیه ی یک خانه ی مستقل نمی دهد.
آقای رئیس جمهور
همین الان در خیابان های این شهر بزرگ که تراکت های تبلیغاتی شما در ژستها و رنگهای مختلف از در و دیوارش آویزان است زیر آفتاب سوزان با مقنعه ی سیاه و روپوش سیاه آنقدر راه رفته ام و عرق ریخته ام که درد پاهایم از شوک قیمت های سرسام آور اجاره بهای یک دفتر کار فکسنی فراموشم شده.
آقای رئیس جمهور
من خسته ام. خسته از کج فهمی ها. خسته از نگاههای کثیف منفعت طلبانه. خسته از بازیچه بودن. و دلم می سوزد. من دلم برای خودم و زنان و مردان هموطنم می سوزد. وقتی هیچ چیزی سر جای خودش نیست..
آقای رئیس جمهور
ولی من هنوز امیدوارم. هنوز امیدوارم. هنوز عشق و امید و ایمان را فراموش نکرده ام. هنوز از فردای بهتر برای فرزندم حرف می زنم. از فردای او و هم نسلانش که بهتر از امروزِ من و هم نسلانم باشد. از فردايی که با آسایش خاطر سر راحت بر بالین بگذارم و با امنیت شغلی و اجتماعی و اقتصادی و روانی یک آدم مفید با روحیه ای سالم برای خودم برای دخترکم و برای اطرافیانم باشم. این آرزوی زیادی نیست. این حداقل حقوقی ست که يک انسان برای زندگی کردن می خواهد.
آقای رئیس جمهور
شما طبیعی ترین حقوق زندگیِ من را از من نگیرید. شعارهای چپ و راست تهوع آور پیشکش وجود مبارکتان.
امضا
یکی از هفتاد میلیون
3 comments:
سلام خواهر خوبم. نمیدانم چطور و چگونه به اين دنياي شما قدم گذاشتم. ولي اين را ميدانم كه وقتي به اينجا رسيدم غم سنگيني بر دلم نشست. متون شما را خواندم و بر غربت و مظلوميت شما و بيخبري خود گريستم. در مطالب شما مسائلي را ديدم كه دلم نيامد سكوت كنم و شما را در اين غربت تنها گذارم. دلم نيامد با واسطه و در وبلاگ آقا يوسف برايتان بنويسم و تصميم گرفتم مستقيما با خودتان همدردي نمايم. نميدانم نسبت به من چه فكري ميكنيد اما من شما را خواهري از خواهرانم يافتهام كه بيتفاوتي و گذشتن از كنار او را گناهي بزرگ ميدانم. هنوز شناخت زيادي از شما پيدا نكردهام فقط ميدانم مسلماني دلسوخته و سختي كشيدهايد و همين مرا در ابراز برادري به شما استوار ميسازد و اميدوارم بتوانم وظيفه برادري خود نسبت به شما را هر چند به واسطه تسكين دردهاي شما ادا نمايم. هرچند كه زندگي مشترك شما پايان يافته و نكوهش يا تاييد رفتار شما و يا همسر سابقتان بيهودهاست ولي براي زندگي بهتر و سرشار از اميد لازم ديدم از تجربيات خود و اطرافيانم برايتان بنويسم. اميد آنكه مفيد واقع شود و آنرا جسارت نپنداريد.
من براي نصيحت نيامدهام و شما را آنقدر با تجربه و بزرگوار ميپندارم كه خود را ملزم به استفاده از رهنمودهاي شما ميدانم. اما آنچه مينويسم به اين معني نيست كه شما آنها را ندانيد و از آنها غافل باشيد بلكه معتقدم گاهي اوقات لازم است بعضي از نكات از ميان انبوهي از دانستهها پر رنگ شوند تا انسان در مسيرهاي دشوار زندگي از آنها بهرهمند شود. خواهر خوبم: من در زندگي خود به سه اصل پايدارم و تمام موفقيتهاي خودم را در اين سه اصل ميبينم. و آن اين است كه به كسي (غير از معشوق)، به چيزي و به جايي دل نبندم. هميشه و در همه حال دو نكته را فراموش نكن يكي اينكه چيزي را كه بهدست ميآوري نعمت خدا دانسته و شكرگزار آن باش و قدر آن را بدان. چه كه قدر ناشناسي و ناشكري باعث از دست دادن نعمتها ميشود. دوم آنكه چيزي را كه به دست نميآوري و يا از دست ميدهي حكمت خدا بدان و بر آن اصرار مكن و هميشه راضي به رضا و حكمت او باش. از هيچ كس و هيچ چيز غير از خدا نترس و به او توكل كن و هميشه به ياد او باش چه كه ياد خدا آرامش قلب شما است.
خواهرم اين را بدان كه زندگي در دنياي امروز زندگي در مدرسه اراده است و سعادت و شقاوت هر انساني به اراده همان انسان رقم ميخورد. خواهرم. به ياد داشته باش كه دنيا بيوفاست و تنها هنرش بيوفايي است اما استوار باش و سعي كن با دنيا آنچنان رفتار كني كه تو او را به بازي بگيريو بر او پيروز شوي. در اين دنيا يا بايد بازيساز باشي يا بازيچه پس سعي كن خوب بازي كني و از شكست نهراسي. حرفهاي ناگفته بسياري با تو دارم كه فعلا مجال آن نيست و ترس آن دارم از من رنجيده خاطر شوي و از همين ابتدا برادري مرا نپذيري. خواهرم مرا برادر خود بدان و مطمئن باش اگر خدمتي از دست من برآيد با كمال ميل در خدمت خواهم بود. منتظر پاسخت خواهم بود . براي من نيز دعا كن
Post a Comment