Jan 27, 2006

*


با اين كه روياي سفر را هرگز كنار نخواهم گذاشت و مديريت تور را در هر حال بعنوان شغل دوم حفظ خواهم كرد اما مي شود گفت كه با پروژه ی تاسيس آژانس براي هميشه خداحافظي كردم.


امروز نقطه عطفي در زندگي كاري من بود. اين پروژه  بعد از 2 سال تلاش و بالا و پايين شدن و گرفتن مجوز بالاخره امروز با فروش سهام مجوز توسط من به سرانجام رسيد. و چند ماه بعد هم با استعفايم از مديرعاملي به سرانجام تر مي رسد! البته باز مدير تور آژانس باقي خواهم ماند اما ديگر سهام دار نيستم. امشب داشتم تمام طرح هاي تجاري، تحقيقات تمام و نيمه تمام، تعهدات، قراردادها، و برنامه هاي مختلف سفر را نگاه مي كردم. ديگر پشيمان نيستم. چون فكر مي كنم بالاخره با بررسي تمام جوانب كار، آنهم در اين مقطع زماني براي ختم اين پروژه ی ناتمام تصميمي منطقي گرفتم.


درست است كه برنامه ي آژانس دار شدن را براي هميشه كنار گذاشتم اما هنوز خيلي چيزها هست كه بخواهم بخاطرشان زندگي كنم!


 


 


*


در اين گير و دار دخترك هم كه هميشه شاهد كاغذبازي هاي من بوده از قرارداد نوشتن بي نصيب نمانده و چون خيلي دوست دارد که يکی قلقلكش بدهد برايم قرارداد قلقلك نوشته.) علامت هاي تعجب مال خودم است)


-----------


قرارداد سال 1384 آغاز به كار مي كند( تا سال 1386 به صورت هر شب!) به صورت نقدي! محل سكونت قرارداد در كشور ايران و محل اجراي قرارداد روي تخت در اتاق!!


امضاي قرارداد دهنده!: مامان


امضاي قرارداد گيرنده!: دخترك


-----------


و البته طي اين قراردادكه هر دو امضايش كرده ايم من موظفم هر شب چند دقيقه دخترك را قبل از خواب توي تختش قلقلك بدهم تا از خنده روده بر شود و جيغش به هوا برود!


 


 


 

No comments:

Free counter and web stats