رويا ۱
س-ک-س کنار رودخانه
میکروفون را گرفته بودم دستم و هیچکس نگاهم نمی کرد. با صدای آواز بلندی که از بلندگوی خیابان پخش می شد همراهی می کردم و چقدر صدایم به آهنگی که می خواندند می آمد. دست دخترک را هم گرفته بودم و از خیابانهای روشن و پهنی می گذشتم و انگار مغازه ها و ساختمان ها را نگاه می کردم. هیچکس نگاهم نمی کرد. چیزی که در بیداری کمتر اتفاق می افتد اگر کسی میکروفون دستش بگیرد و در خیابان آواز بخواند. خجالت هم نمی کشیدم. چیزی که در بیداری کمتر اتفاق می افتد اگر غریبه ای در یک شهر کوچک کاری غریب تر بکند. یادم هست که کلی هم احساساتی شده بودم وقتی جمعیتی که دورتر جمع شده بودند برای آواز ما کف زدند. از من دور بودند. مرد و زن. دور هم جمع شده بودند و انگار کسی معرکه گرفته بود وسطشان. ولی برای آوازی که از بلندگو پخش شد و من همراهی اش کرده بودم بلند شدند و کف زدند. مردم غریبی بودند. مرا راحت میان خودشان پذیرفته بودند و از خودشان شده بودم.
چقدر رویا خوب است. چقدر رویاهای خوب خوب ترند.مثل فانتزی س-ک-س کنار رودخانه که فانتزی قشنگی است که دیشب به ذهنم آمد. مثل رها شدن میان جاریِ کلمات. مثل راه رفتن توی یک شهر تازه و کشف کردن زندگی.
5 comments:
چی بگم؟!؟!
لابد قشنگه ديگه رويا! ولی رويا های قشنگ قطعا بهتر اند!
منم فانتزی ها رو دوست دارم يه جوری شکستن قالب هستش و اينکه به تخيلت اجازه بدی که چقدر برای اون چيزی که دوست داری پيش بره!
اما چيزی که به نظرم اومد و فکر کنم جالب بود نسبی بودن همه چيز هستش. يعنی چيزی که می تونه برای ما يک فانتزی باشه قسمتی از زندگی خيلی از آدم هاست و زندگی عادی ما هم می تونه فانتزی کس ديگه باشه!
چه فانتزی با حالی!!!!
ای کاش رويای خوب شدن دخترک هم به حقيقت می پيوست.رويايی زيبا که ارزششرا دارد که به واقعيت بدل شود.کاش می شد.کاش همه کودکانمنان بی درد بودند کاش طعم تلخ درد رو نمی فهميدند/
راستی تا يادم نرفته کودکی بيگناه کودکی که زود طهم تلخ دنياي ما رو با شکنجه ناپدريش فهميده منتظر لبخند مادرانه شماست.به ديدنش بزيد.
برای اطلاعات بيشتر باهام تماس بگيردودخترک رو هم با خودتون بياريد.
پوريا جان دخترک حالش به لطف خدا خوب خوب است. ما برای سلامتی دخترک معصوم ديگری دعا می کنيم و دعا می خواهيم.
Post a Comment