یک زمانهایی اوج وحشت یک همکار مرد را در مقابل خودم می بینم. جایی که محترمانه اشتباه کارش را به او یادآوری کرده ام به جای قبول واقعیت شروع به سفسطه و زبان بازی کرده و کم مانده است دود از گوش هایش بیرون بزند و یا اینکه در کمال قطعیت با او صحبت کرده ام و اجازه نداده ام با پر حرفی های بیخود این توهم را ایجاد کند که خیلی می داند. یا زمانی که یک مدیر مرد از اینکه کارم را با مهارت انجام داده ام و پا به پای هم ردیفانش از پس کاری برآمده ا م آستانه تحملش آمده پایین. خوب می بینم که چطور جوش می آورد و پشت میزش بالا و پایین می پرد. اگر خیلی در مقام بالاتر از من باشد که خوب مسلما سعی می کند مثلا با تکیه بر مقامش من را شرمنده کند و یادآوری کند که با چه کسی دارم حرف می زنم! .. من این جور مواقع سعی می کنم بیش تر از این اذیتشان نکنم. می بینم که چطور دارد بال بال می زند. سعی می کنم صبر کنم تا خودش با خودش که تنها شد ببیند چی گفته و چی شده. من اینجا همه جور همکار مرد دارم. این وسط فقط اونهایی به من احترام می گذارن که از من قدرتمند تر هستند. و با اعتماد به نفس تر. این آدمها نه تنها من را توبیخ نمی کنن. در لفاف کلماتشون تحقیر نمی شنوم. بلکه به ارزش واقعی کار من واقف هستن و من را به پیشرفت بیشتر و جلو رفتن بیشتر دعوت می کنند. خیلی جالب است. فقط آنهایی به من احترام می گذارند که قدرتمند تر از من هستند. آنها برای من هم فوق العاده قابل احترامند. چون معمولا انسانهای با تجربه، با تحصیلات بالا و با فرهنگ هستند. نمی ترسند که یک زن در کنارشان سرش را بالا بگیرد و قدرتمند باشد. اما آنها که سراپا اشکال و ضعفند می خواهند با تکیه بر مرد بودنشان خودشان را بالاتر نگه دارند. و وقتی نمی توانند، به کلمات تکیه می کنند. با کلمات تحقیر می کنند. چون کار دیگری ازشان بر نمی آید. و من اوج وحشتشان را در کلماتشان می بینم. جالب است که اینجور مواقع بیش از پیش به این نکته پی می برم که چقدر کارم مهم بوده. و چه خوب از پسش برآمده ام.
درست به اندازه پر و بال زدنشان.
5 comments:
همون هایی هم که الان از شما قدرتمندترن روزی که شما بهشون برسین مثل بقیه می شن. تربیت ما توی این جامعه اجازه نمی ده مرد و زن رو برابر بتونیم ببینیم...متاسفانه.
درسته....
واسع جان اینو قبول ندارم. هنوز هم توی این وانفسا هستن کسانی که به زن اجازه پر و بال دادن می دن. اجازه می دن حضور داشته باشه و جلو بره و خودشون نظاره گرن. چون اونقدر به خودشون اطمینان دارن که می دونن پیشرفت یک زن جای ترسی برای اونها نداره. البته تعداد این آدمها معدوده و لی من در کنار خودم این آدمها رو هم می بینم.
درسته هنوزم همچون آدمایی هستن ولی همونطور که خودتون می گین زیاد نیستن...
---
همسر من از اول از اون آدم متنفر بوده و هیچ وقت احساس مثبتی بهش نداشته...ممنونم که بهم سر زدین.
دقیقا
Post a Comment