ایمیل یک دوست:
چسب ضربدری رو شیشهها یادت هست؟ آژیر قرمز، ضد هوایی، پناهگاه، صدای آمبولانس، دفترچه بسیج، گرویی شیشههای نوشابه، هاچ زنبورعسل، آدامس خروس نشان، مداد شیر نشان، پاککنهای بد پاککن، پلنگ صورتی، کیفهای چمدانی با کلید کوچک فلزی، سنگرهایی که توی خیابان چیده شده بود، والور، گردسوز، بوی نفت، کاغذ کاهی، دهه شصت خاطرت هست؟
آلوچه، لواشک سیری 5 زار، پیراشکی سر کوچه مدرسه، کرایه 20 ریال، تاکسیهای آبی پیچ شمیران تا خود شمیران، اتوبوس دو طبقه خط خراسون توپخونه، تعاونی شهر و روستا، سیگار جیرهای، هفتهای دو پاکت، تیر و آزادی،اشنو ویژه و هما بیضی بدون فیلتر برای مستضعفین سیگاری.
کمیته، تویوتا لندکروز، پاترول 4WD که اسمش را گذاشته بودیم چهار ولگرد دیوانه، صبح جمعه با رادیو، نوذری، آذری، ملون، کفش ملی و کفش بلا، وین. پفک نمکی مینو، توپ دولایه، صفهای طولانی سینما، چراغ علاالدین، برنچ اروگوئهای وارداتی، پاستیل ماری، تافی با مزهی کاغذ، دستمال کاغذی نوظهور، بوفه مدرسه، عدسی، فیلم سینمایی عصر جمعه شبکه یک، برنامه تحلیل اقتصادی، نوشابه فقط با ساندویچ.
بستنی آلاسکا، کانادا درای، برنامه گمشدگان هر روز ساعت 4 تا 5 عصر، ترکشهای ضدهوایی شب قبل روی پشت بوم، هواپیماهای عراقی، شلیک، تماشای بمبارانهای هوایی از رو پشت بوم آپارتمان 5 طبقه. ویدیوهای پیچیده شده لای پتو، لشگرک و اتاق های اجاره ای. بومی های آنجا به ما می گفتند جنگ زده. کارملا، اسمارتیز، توک، ویفر، تیتاپ، برنامه کودک ساعت پنج شبکه دو.
رادیو، قصههای شب، ساعت ده و نیم، موسیقی تیتراژ ابتداییاش که یکی از مرموزترین صداهای یادآور آن دوران است، دفتر صد برگ با جلد های پلاستیکی دو تومان، تعلیم و تعلم عبادت است، صف، کوپن، دعای صبحگاهی، مرگ بر امریکا، مرگ بر شوروی، خانم معلم، خانم ناظم، ترور، تیرباران پسر بزرگ آقای تجدد، تیرباران پسر دوم آقای تجدد، تماشای شیون مادرشان از پنجره طبقه سوم که به اتاق پشتی حیاطشان باز می شد، تیرباران پسرعمه ها، پسر خاله ها.
روزنامه کیهان، اطلاعات 2 تومن، مجله دانشمند، بساطیهای میدان انقلاب و خیابان ولیعصر، دکه روزنامه فروشی، کیهان ورزشی، دنیای ورزش، سینما آزادی، سینما ریولی، بایکوت، تخمه فروشهای کنار سینماها٬ مخصوصن تو میدان انقلاب یکی بود میگفت ننهام بو داده٬ یعنی اینکه خونگیه تخمههاش، کیهان فرهنگی.
دو ریالی، پنج ریالی، تلفن سکهای، واتو واتو صبح جمعه، آینه عبرت، علی، آ تقی، جمعه شب ساعت ۹، کیسههای کمک به رزمندگان تو مدارس، شلوار لی لوله تفنگی، تفنگ، پانک، گشت ثارالله، مایکل جکسون، مدونا، مدرن تاکینگ، جرج مایکل، کمیته، گشت جندالله، کفش کتانی ساق بلند صورتی، گذراندن شب تا صبح توی کمیته وزرا به خاطر کفش کتانی ساق بلند صورتی، کله ی بیرون آمده ی خاطره از لای میله های بازداشتگاه وزرا و آب دماغش که پایین می آمد. آب دماغ یک دختر ١۴ ساله از ترس که به خاطر بیرون بودن موهایش تا صبح توی وزرا نگهش داشته اند. بامزی موش کوهستان پناهگاههای داخل مدرسه، قلکهایی به شکل مسجد الاقصی، پرچم اسراییل و امریکا که آتش می زدند، فیلم توبه نصوح، فیلم وحشتناک توبه نصوح که توی نمازخانه مدرسه نشان می دادند و تمام سرکوب شور نوجوانی بعدش.
ادامه برنامه تا چند لحظه دیگر، شهربازی، مینی سیتی، فانفار، مانتو، مقنعه خاکستری چونه دار، چادر مشکی، جوراب سفید قدغن، خانم نجفی ناظم مدرسه، تعهد، کیهان بچهها، جاده ابریشم، پنجشنبهها سخنرانی امام خمینی از جماران، رادیو: شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید، رزمندگان سپاه اسلام، صدایی که هم اکنون میشنوید، چنس پلاست، دوا گلی.
لاستیک دور سفید، قالپاق مگسی، بوق ده یازده، سونی شصت و چهار، بی ام و قوطی کبریتی، پیکان کارلوکس دهه چهل، توی دهه شصت یک کوله خاکی داشتم که باهاش مدرسه میرفتم، صبحها وقتی باید از ایست و بازرسی دم در مدرسه میگذشیم مامورها فکر می کردند قرار است از آن خرج خمپاره، سرنیزه، ترکشهای ضد هوایی شب قبل که قرار بود هواپیماهای عراقی را بزنند پیدا کنند.
کوله خاکی، شلوار خاکی، مانتو خاکی، یادش بخیر دهه شصت دهه خاکی عمر ما بود.
ما روحمان را در دهه شصت جا گذاشتیم.
و هیچ کس از آدمهای امروزی نفهمید ما چرا اینقدر حیران هستیم.
2 comments:
از دهه ی هفتادم بنویسی همینجوریه... هشتادش همین...
کلا کسی نیست که بفهمه چرا همه اینقد حیرانند
بازم منو با اینهمه دقتت شگفت زده کردی .
بسیار متن زنده و تاثیر گزاری بود .ممنونم
Post a Comment