وقتی یک روز کاری خسته کننده را توی این وزارتخانه ها و سازمانها پشت سر بگذاری و بعد از ظهر بیایی خسته و کوفته با سردرد بنشینی پشت میز کارت و یک لیوان چای برای خودت بریزی و چند تا برگه فاکس روی میز را که منشی وقتی نبودی برایت گذاشته زیر و رو کنی و ناگهان زیرشان چشمت بخورد به یک پاکت سفید کوچک با نام خودت. پاکتی که وسط این همه کاغذ و پرونده فقط مال توست. بازش کنی. و توش 4 تا دی وی دی ببینی. 4 تا فیلم خوب*. که یک دوست بی ادعا، و بی انتظار برایت فرستاده. دوست یعنی این. دوستی یعنی همین.
La sconoscinta*
1900
Barefoot in the Park
20 fingers
No comments:
Post a Comment