Jun 16, 2003
يه خانمي هست كه ميگه:
عجب گيري كردما!؟
من اگه بخندم ميگن ميشنگه،
اگه گريه كنم ميگن بيچاره مشكل داره،
اگه خوشرو باشم ميگن نخ ميده،
اگه اخمو باشم ميگن كمبود داره،
اگه توي جمع بگم مثلا فلان آقا خوش تيپه ميگن دلش شوهر ميخواد،
نميتونم توي جمع دوستاي مجرد شوخ و شنگم شركت كنم چون يه مادرم،
نميتونم توي جمع مادراي متاهل شركت كنم چون از همسرم جدا شدم،
با دوستاي متاهلم ديگه رفت و آمد نميكنم كه يه وقت دل خانم نلرزه كه شوهرشو قر بزنم،
با دوستاي مجردم نميگردم كه يه وقت فكر نكنن بعد از جدايي از همسرم خودمو گم كردم،
اين خانمه باز ميگه:
حالا من چه خاكي به سرم كنم؟
منم بهش ميگم:
همينه ديگه،
باز ميخواي يه تنه دنيا رو عوض كني؟
نميشه بابا نميشه
حالا هي بشين بزن تو سرت
كي چي گفت؟ كي چي فكر كرد؟
ول كن اين چرندياتو،
وقتي شرايطو نميشه عوض كرد اقلا خودت عوض شو
ميگه : چجوري؟
ميگم:
سخت نگير،
بي خيال باش
با ارزش هاي خودت زندگي كن
از دريچه ديد خودت به زندگي نگاه كن،
براي چرنديات ديگران هم،
بزن بر طبل بي عاري كه آن هم عالمي دارد!
بد ميگم؟...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment