Dec 10, 2003

من يه دفترچه جادويي هديه گرفتم! عزيزم عكس روش منو عجيب ياد خودم ميندازه..مرسي.


مي گويند شيشه ها احساس ندارند
اما
وقتي روي شيشه ي بخار گرفته اي نوشتم
دوستت دارم
آرام گريست.....

23 comments:

بزرگ said...

خيلي ظريف بود ...

موريانه said...

پاک کردن کامنت ديگران، در وبلاگشهر کار خوبی به حساب نمی آيد!...شايد به دليل شهرت زياد آقای...بوده که ميخواسته اند شناخته نشوند!...به هر حال، شما به ايشان لطف کرده ايد.

آهو said...

موريانه من منظور شما رو متوجه نمي شم.اما پست قبلي رو يكبار ريپابليش كردم.شايد اتفاقي كه ميگين اونموقع افتاده،با اين كه هنوز نمي دونم از چي حرف مي زنين.

موريانه said...

اشتباه چاپی بود!...کوری را بخوانيد...موريانه ها هم کور هستند.

toumaj hajiloo said...

سلام کتاب کوری را حتما بخوانيد . به من هم سر بزنيد لطف می کنيد . موفق باشيد .

raya said...

سلام . خوشحال شدم از زيارتت!

زن آبي said...

اومممممممممممم...اگه بگم منم دفترچه می خوام خيلی لوس و کليشه ايی می شه نه؟

حسين said...

سلام . سعادت نداشتيم برای بيشتر آشنا شدن . ولی حالا  که ميام اينجا فکر ميکنم و دلم به حال خودم ميسوزه که وقت گذاشته بودم تا حالا اينجا رو ميخوندم و تو پست قبلی فهميدم به اينها ميگين اراجيف . حالا ديگه چرا خسته ميشم . کی ميگه شيشه ها احساس ندارند ؟

sajad said...

وبلاگ قشنگی داری ايوول يه سری هم به کلبه ي پادشاهی ما بزن خوشحالمون ميکنی

حسين said...

چرا جدی گفتم . خودتون همه را متهم کردين به ارجيف خونی . ميدونيد من با خوندن اين مطالب که قبل از اينکه وبلاگ نويسی پيدا بشه توی دفتر های خصوصی بود و حالا اين فرهنگ ارتباط رواج پيدا کرده . و اين ارتباط در اين دوره و عصر يکی از نيازهای بشر شده و من اينها رو ميخونم و چيزهايی هم برای خوندن ديگران مينويسم . ارتباط . محبت و انرژی . برای نفس کشيدن . حالا فکرش رو بکنيد که من بفهمم به من ميگين عجب آدم بيکاری هستم . ميتونستم برم چارتا مسئله ی رياضی حل کنم امتحان ميان ترم تو گل گير نکنم .

آهو said...

اينجوري هم كه شما ميگي ميشه به قضيه نگاه كرد. براي هر تفسيري مختاري..

سپینود said...

وای آب شدم روی زمينها.../آهو جان حرفهای حسين را خيلی هم جدی نگير!!! يه کم تند حرف می زنه ولی بقول دوستان پشت ستاره حلبيش قلبی از طلا داره!! برای ۵شنبه اين هفته که مياد روز شماری می کنم...

bahar said...

salam ..cheghadar sheret ziba bod man khyle khosham omad...fahmidam keshishaha cheghadar mitonand az bazi adamha bishtar ba ehsas bashand..bye

yekallepook said...

متشکرم ! هر چیزی که آدم را به تفکر وا دارد ، دوست داشتنی است . در ضمن این آقا حسین ما به خاطر تعهدی که نسبت به همه چیز در خود احساس می کند ، نظریه می دهد و رک بودنش خیلی به درد دوستی می خورد . موفق باشید . با سلام ...

حسين said...

خوب اميدوارم که ناراحتتون نکرده باشم . مثل اينکه خاله دوباره مجبور شده خواهرزادشو ادب  کنه . بله من برداشت اشتباهی داشتم که شما ميگيد مختارم . حتما منظورتون اين چيزهايی که من گفتم نبوده . من میپذيرم حرف شما رو و قبول ميکنم چون شما متن رو نوشتيد و شما مشخص ميکنيد که چی نوشتيد و در هر صورت معذرت ميخوام . احساس بدی هم ندارم از اينجا اومدن .

نازنين said...

فقط می تونم بگم اين متن کوچولو دنيايی حرف داشت ...

Arad said...

نیلو جون دلم برات تنگ شده اما دیگه نمیتونم ببینمت مواظب خودت باش

يوسف said...

ببخشيد اگه باعث ناراحتی شدم .. بايد ديد ذهن تو تبادر اوليه به کدام سو سوق پيدا می کند . البته ذهن جمعی نه فردی . می بينم ديگران هم در مورد مطلب قبلی اتون مثل من فکر کردند ..

شب نوشت said...

سلام . . .
بابت اون قالبها شرمنده ولی واقعا کاری ازم بر نميومد . . .
کاش يه لينک هم به عکس دفترچه داده بودين ! !‌ !
فعلا.

uni said...

يه مدت بود حس وبلاگ خوندن نبود. حالا که حسش اومده فهميدم دلم برات تنگ شده بود!!!

parsa said...

سلام  دوست  گلم اولين باره  که وبلاگت  ميام جالبه اميد وارم موفق باشی و  اگه شد  به منم ی سری  بزن خوشحال می شم

نسيم said...

سلام.خوش به حالت که ميتونی به اين خوبی بنويسی.من نوشتنو خيلی دوس دارم اما اصلا نويسنده خوبی نيستم.وبلاگ منو نخون که آبروم ميره.!!!!

Ahoo said...

حسين جان سپينود جان اينجا قراره دموکراسی باشه مگه نه؟ من جدی گفتم که همه مختارن هر جور دوست دارن نظر بدن.همتونو دوست دارم. منتظر پنج شنبه هستم.:)

Free counter and web stats