زنان حاميان و نظم دهندگان هستي اند. گابريل گارسيا ماركز
حالا انگار همين امروز بايد جمله ي بالا را مي ديدم. شما هم چند کلمه ای از دهان اين زن گابريل گارسيا مارکزی بشنويد بد نيست! شده ام سوژه و زبانزد همه. همه با انگشت نشانم مي دهند. همه ی كساني كه دركم نمي كنند به من مي خندند. همه ی كساني هم كه دركم مي كنند سكوت كرده اند. شده ام علي كنكوري.شده ام چوپان دروغگو. نه اينكه به كسي دروغ گفته باشم يا پشت كنكور مانده باشم! نه. من از پس وعده هايي كه به خودم داده ام برنمي آيم. آنقدر از خودم انتظار دارم كه به اين روز افتاده ام. حالا كارهاي نيمه تمام و طرحهاي نيمه انجام و مسئوليتهاي بي سر و ته دوره ام كرده اند و هر شب كه مي خوابم مثل بختك آزارم مي دهند و هر صبح كه بيدار مي شوم مثل اضطرابي مزمن رهايم نمي كنند. دارم خفه مي شوم.
دور دايره اي مي چرخم. دايره اي ناپيدا. دور مي زنم. دور باطل. ديگر نمي توانم بيرون بيايم. مدام مي چرخم و مي چرخم. آنقدر دور مي زنم كه آخرش سرم گيج برود و با مخ بخورم زمين و مغزم بپاشد روي زمين و زمان و خلاصصصصصصصصصصصصص
آنقدر سراب ديدم كز آب بريدم
No comments:
Post a Comment