آهو جان من هم مثل تو احساس کردم کم رنگ و فراموش شده م.محو شدم و دیگه ساکت شدم.همه جا رفتم اما بی صدا و نوک پا رفتم,خوندم و بدون رد پایی برگشتم.احساس اینکه یه مشت فکر رو توی یه صفحه می نویسم که برای کسی جز خودم مهم نیست باعث شد دیگه وبلاگ ننویسم.یه مدت توی ترک بودم.نشد اما...
6 comments:
paeiz kheili zibast, man doost daram hamishe bemoone.
این سیسم نظر خواهی بلاگر خیلی فشله یه جراحی نیاز داره
بعضیها پاییز رو خیلی دوست دارن بعضیها هم ازش متنفرند.....حد وسط نداره ظاهرا
آی گفتی. اما کو جراح!؟ :)
آهو جان
من هم مثل تو احساس کردم کم رنگ و فراموش شده م.محو شدم و دیگه ساکت شدم.همه جا رفتم اما بی صدا و نوک پا رفتم,خوندم و بدون رد پایی برگشتم.احساس اینکه یه مشت فکر رو توی یه صفحه می نویسم که برای کسی جز خودم مهم نیست باعث شد دیگه وبلاگ ننویسم.یه مدت توی ترک بودم.نشد اما...
اووه .. نازنین جان. چقدر خوشحال شدم از دیدنت! :) آدرست رو برام می ذاری لطفا؟
Post a Comment