از آنجاییکه معمولا در اجرای هر طرح قانونی در کشور ما هستند آدم های سوء استفاده چی که اصلن هنوز نفهمیده اصل موضوع چیست حواشی کار را به گند می کشند و همیشه سیر و پیاز داغ همه چیز را تا مرز سوزاندن زیاد می کنند، طرح مبارزه با امنیت اجتماعی که فکر کنم به سلامتی با طرح مبارزه با ترافیک و خلاف های راهنمایی رانندگی هم قاطی شده دمار از من یکی که درآورده آنهم غیر عادی و غیر طبیعی
جمعه برای خرید کوچکی رفتیم یکی از مراکز خرید شلوغ در یکی از میدان های شلوغ تر. وقتی داشتم پارک می کردم دیدم یک وانت که بعد فهمیدم جرثقیل است! هی به من اشاره می کند. من و دو همراهی که داشتم منظورش را نمی فهمیدیم. یعنی اصلن اشاراتش هم درست و معنا دار نبود. فکر می کردیم به من می گوید سریع پارک کنم تا او هم جلوی من پارک کند. یک درصد به فکرمان نمی رسید که جمعه شب در یک خیابان فرعی جرثیل آمده باشد ماشین ملت را ببرد یا مثل لولو سر خرمن آنها را بترساند. فاتحانه پارک کردم و وانت آمد جلوی من ایستاد. تازه وقتی افسر خودکار بدست بالای ماشین آمد فهمیدیم قضیه چی بوده. معذرت خواهی کردم و دوباره خواستم حرکت کنم. اما افسر به نوشتن ادامه می داد در نهایت خونسردی. هر چه می گفتم من دارم می روم اهمیت نمی داد و می نوشت. به خیالش حال من خلاف کار را گرفته بود. واقعن نمی فهمید این که من اصلان نمی دانم اینجا پارک ممنوع است و هیچ تابلویی هم وجود ندارد که مرا آگاه کند و تازه برایش توضیح داده ام که متوجه نشده ام و او باز جریمه پر می کند چه هنری ست. دیدم حرف زدن فایده ندارد حرکت کردم چون اصلن حال منت کشی این آدمها را ندارم. بعد از چند بار دور زدن یک جای پارک که باز بدون هیچ تابلویی بود و ماشین های دیگر هم کم و بیش پارک کرده بودند پیدا کردیم و نیم ساعت گذاشتیم و رفتیم و برگشتیم. جای شما خالی دوباره برگه جریمه روی شیشه بود. کد تخلف هم عددی بود که هیچ توضیحی برایش پیدا نکردم. یعنی واقعن نفهمیدم برای چه جریمه شدم. پارک ممنوع نبود. حمل با جرثقیل نبود. حتی سد معبر هم نبود. دیشب واقعن به این جمله ایمان آوردم که
جمعه برای خرید کوچکی رفتیم یکی از مراکز خرید شلوغ در یکی از میدان های شلوغ تر. وقتی داشتم پارک می کردم دیدم یک وانت که بعد فهمیدم جرثقیل است! هی به من اشاره می کند. من و دو همراهی که داشتم منظورش را نمی فهمیدیم. یعنی اصلن اشاراتش هم درست و معنا دار نبود. فکر می کردیم به من می گوید سریع پارک کنم تا او هم جلوی من پارک کند. یک درصد به فکرمان نمی رسید که جمعه شب در یک خیابان فرعی جرثیل آمده باشد ماشین ملت را ببرد یا مثل لولو سر خرمن آنها را بترساند. فاتحانه پارک کردم و وانت آمد جلوی من ایستاد. تازه وقتی افسر خودکار بدست بالای ماشین آمد فهمیدیم قضیه چی بوده. معذرت خواهی کردم و دوباره خواستم حرکت کنم. اما افسر به نوشتن ادامه می داد در نهایت خونسردی. هر چه می گفتم من دارم می روم اهمیت نمی داد و می نوشت. به خیالش حال من خلاف کار را گرفته بود. واقعن نمی فهمید این که من اصلان نمی دانم اینجا پارک ممنوع است و هیچ تابلویی هم وجود ندارد که مرا آگاه کند و تازه برایش توضیح داده ام که متوجه نشده ام و او باز جریمه پر می کند چه هنری ست. دیدم حرف زدن فایده ندارد حرکت کردم چون اصلن حال منت کشی این آدمها را ندارم. بعد از چند بار دور زدن یک جای پارک که باز بدون هیچ تابلویی بود و ماشین های دیگر هم کم و بیش پارک کرده بودند پیدا کردیم و نیم ساعت گذاشتیم و رفتیم و برگشتیم. جای شما خالی دوباره برگه جریمه روی شیشه بود. کد تخلف هم عددی بود که هیچ توضیحی برایش پیدا نکردم. یعنی واقعن نفهمیدم برای چه جریمه شدم. پارک ممنوع نبود. حمل با جرثقیل نبود. حتی سد معبر هم نبود. دیشب واقعن به این جمله ایمان آوردم که
"دست بعضی از این افسرها دفتر می دهند می گویند فقط پر کن"
4 comments:
قرار است ما مدام جريمه شويم، چه با جرم، چه بي جرم، پس گفتمان و برخورد هيچكدام به داد آدم نميرسد
درود - دارن یه کاری می کنن که صدای مردم در بیاد ولی هر کاری می کنند هر گندی می زنند حتی فحش ... هم به مردم بدهند دیگه صدای مردم در نمی یاد که نمی یاد تازه شاید بعضی ها لذت هم ببرند ...
بازم درود - چیزه باید دنبال یه وبی بگردم که وقتی می رم بیاد یک نظر هم برای ما بده - شب به خیر ساعت 12 و 20 دقیقه شبه و من اومدم ببینم چی ها می نویسی !!
درود - باور می کنی که من برای نظر دادن اینجا پدرم در می یاد ؟ اما از رو نمی رم یه ساعت هم شده می شینم تا یه نظری از خودم در وکنم راستی از اینکه از شعرام تعریف کردی ممنون نود ونه درصدش مال خودمه اونهایی هم که مال من نیست زیرش می نویسم شاد باشی :)
Post a Comment