زنی را می خواهم
که مانند درخت باشد
با برگهای سبزی که در باد می رقصند
آغوشش
چون شاخه های درخت باز باشد
و خنده اش
از تاریکی های زمین الهام گرفته
در سر انگشتهایش پراکنده شود
زنی می خواهم چون درخت
که هر طلوع و غروب
از افقی به افقی بگریزد
در حالی که از اسارت خود در خاک گریه می کند.
بیژن جلالی
2 comments:
شعر قشنگی بود و آرزوی قشنگی...
واسع علوی میشه اینهمه پاچه خواری نکنی!
Post a Comment