در بسته است.
جلو بروی با سر خورده ای به دیوار.
معلوم نیست پشت در بسته چیست.
فرسنگها فاصله داری با در.
شاید خیلی چیزها.
شاید هم هیچ چیز غیر از یک چرت تعطیلانه در آرامش یک روز وسط هفته عادی.
من اینجا نشسته ام و نمی دانم پشت در بسته چیست.
می توانم فکر کنم به چرت تعطیلانه در آرامش یک روز وسط هفته عادی.
یا می توانم فکر کنم به خیلی چیزها.
اولی مرا به آرامش دعوت می کند.
دومی به جنون.
حالا انتخاب با من است.
که کدام را ..
اما اگر همیشه انتخاب ها کمک می کردند
آرامش می دادند
اگر همیشه افکار کمک کننده بودند
دنیا بهشت بود
که نیست
دنیا بهشت نیست.