هوا بی رحمانه خوب است! ملس و خنک. آسمانی آبی ست. ابرها شکیل و زیبا هستند. امروز وقت برگشت از کار توی خلوتی قسمتی از اتوبان که معجزه ای ست توی این شهر، یاد نسرین افتادم. بعد یاد آقاجون. بعد یاد مهرانه و علی. تمام کسانی که دوستشان داشتم. تمام کسانی که دوستم داشتند. و امروز نیستند. شلوغی زندگی نمی گذارد آدم زیاد فکر کند. اما کافی ست فقط دمی، دمی آسمان دم غروب پاییز باشد و تو باشی و تنهایی و یک آهنگ قدیمی. قلبت را شخم می زند خاطره. شخم می زند.
No comments:
Post a Comment