Nov 3, 2002

زندگی منطقی نيست ولی زيباست

توي اين دوره زمونه هيچ چيزي طعم گذشته رو نداره.دنياي فلز و صنعت و جنگ و تکنولوژي،دنياي خوب و بد،بهت مرگ کلاغ ها و ماه پيشوني ها و دهن کجی زندگی که شاید فردا ما هم نباشیم.......
واقعا چی به ما قدرت ادامه زندگی می ده و توی بدترین و تلخ ترین لحظات باز هم مارو به جلو هل میده؟من فکر می کنم این نیرو فقط نیروی عشقه.عشق انسان به انسان.زن و مرد به هم .عشق به همنوع.عشق مادر به فرزند.عشق انسان به خدا و حتی عشق های مادی...که همه به نوعی انگیزه برای ادامه زندگی هستند.
پس سرفصل همه چی عشقه.البته انواعش متفاوته.کیفیتش هم همینطور...حتی طریقه ابرازش هم.....اما طبیعت عشق تو همش مشترکه.
بحث در مورد عشق انقدر مفصله که در یه وبلاگ کوتاه نمی گنجه.دوست دارم باز در موردش حرف بزنم و حرف شما رو بشنوم.
واقعا توی زندگی از رنجی که میبریم چه طور رها بشیم ؟؟
من می گم با عشق.....................

4 comments:

آوات said...

عشق مرحميه برای رنج انسان ، اما بعضی وقتا عشق عين  رنجه

الف الف said...

من یکی دو بار بیشتر کسی رو دوست نداشته ام... اما همون مواقع هم خودمو وقف اون کسی کردم که دوستش داشتم. هرچند اونا زیادی توی دنیای آهن و مس و طلای خودشون غرق بودن و ندیدن. غیر از اون، انسان یه ارگانیزمه یه حیوونه.

Kimiyagar said...

سلام
کدوم رنج ؟ به نظر من اين زاييده تخیل خود ماست ... ما هر کدوممون ميتونيم به بهترينها برسيم ..اين اعتقاد من هست ...بدم نمیاد اگر خواستين روش بيشتر بحث بشه...
با احترام

آوات said...

آخه چرا معما ؟ بپرس معماها باز می شه

Free counter and web stats