Jan 13, 2004

چيزهايي هست كه دلم مي خواد برات بگم اما انگار حرف زدن يادم مي ره.


چيز هايي هست كه دلم مي خواد ازت بپرسم اما يه حسی بهم اجازه نمي ده.


چيزهايي هست كه دلم مي خواد ازت بشنوم اما نمي شنوم و دلم براي شنيدنشون تنگ مي شه.


چيز هايي هست كه..


بجاي تمام اينها برات از در و ديوار حرف مي زنم و شوخي مي كنم و بلند بلند مي خندم.با خودم مي گم"حرف هاي دل باشه براي بعد".


بعد توي تنهاييم به جاي تمام گفتن ها و شنيدن ها اين اشكه كه به جونم چنگ مي ندازه.


گريه كه مي كنم سبك مي شم.


تا دوباره بتونم سكوت كنم.تا دوباره بتونم نپرسم.تا دوباره طاقت بيارم وقتي نمي شنوم.


تا دوباره برات از در و ديوار حرف بزنم و شوخي كنم و بلند بلند بخندم و با خودم بگم"حرف هاي دل باشه براي بعد".

5 comments:

غزال(اهوي دشت ها) said...

سلام ... منم يه آهوم زيره بارون دارم خيس ميشم از اين هم بی وفايی و بی معرفتی خيلی سردمه دارم ميلرزم.....!

موريانه said...

خوشم مياد!...از متنهايی که ترجيع بند دارند!...جمله يا کلمه ای در آنها تکرار ميشود و آخر متن هم!...غزل هم دوست دارم...ولی از آدمهايی که حرفهای ناگفته را از چشمها نميخوانند بدم مياد...از احمقها هم!

Jimmy Norton said...

چرا؟ چرا بايد اينجوری باشه. چرا چيزی رو که ميخوای نبايد بتونی از اوون بشنوی؟ چرا نبايد بهت بگه؟ چرا؟

roya said...

جر نزن ديگه آهو خانم :))

s.m.h said...

برايتان آرزوی بهترين ها را دارم

Free counter and web stats