Feb 16, 2004

اين مطلبی كه مي نويسم لطفا حوصله كنين و بخونين اونوقت شايد معلوم بشه كه چرا من اين روزا همه جا گمم!


چند وقته شديدا درگير برنامه هاي كاريم هستم.توي روزهايي كه مهلت كمي براي معرفي مكان دفتر به سازمان ايرانگردي دارم و ديگه كم كم با اين اوضاع اقتصادي كشور كم مونده  كه عطاي تاسيس اين شركتو به لقاش ببخشم ! چند روز پيش موردي براي فروش اين مجوز برام پيش اومد.اول تصميم به فروش گرفتم اونم به دليل اينكه حداقل مي تونستم با پولش واسه خودم يه ماشين بخرم ! اما بعد از صحبت با خريدار سر مبلغ ضمانت به تفاهم نرسيديم.موضوع از اين قراره كه ايشون از من مي خوان كه ضمانت سازمان ايرانگردي رو خودم متقبل شم كه مبلغ 5 ميليون تومنه. منم معتقدم كه چون من قصد انتقال سهمم رو دارم پس دليلي نداره كه من ضمانت روبپردازم و اين كار وظيفه خريداره.خلاصه موضوع يه جورايي منتفي شده.از طرف ديگه بهم پيشنهاد شد كه برگردم سر كار قبليم. شغلي كه من چند سال بود به خاطر كوچيك بودن دخترك و عليرغم ميل خودم ازش صرفنظر كرده بودم.چون كار پر زحمت و وقت گيريه.حالا اينجا چند تا اشكال هست.يكيش اين كه اگه بخوام برگردم سركار قبليم بايد از درخواست مجوزم و پرونده اي كه تا به اينجا رسيده انصراف بدم.راستش دلم نمياد و مي خوام تا آخرين روزي كه فرصت دارم تلاشم رو بكنم.اشكال ديگه اينه كه كار فعليم رو با سابقه اي كه اينجا بدست آوردم بايد ول كنم و استعفا بدم.حالا تمام اينا به كنار بايد تا آخر اين ماه براي رفتن به كار قبليم تصميم نهايي رو بگيرم چون فرصت اونا براي معرفي آدم مورد نظر به ايرانگردي تموم شده و بايد اونو تاا آخر اين ماه معرفي كنن. خلاصه اصلا مخمصه اي شده واسه خودش.يكي هم پيدا شده اين آخري و مي گه اگه جاي مناسبي بشه پيدا كرد حاضره سرمايه گذاری کنه كه شروع به كار كنيم و پروانه باطل نشه.منم طبق تعرفه ايرانگردي نمي تونم  هم جايي مشغول به كار باشم و هم پرونده مربوط به مجوز رو دنبال كنم.حالا من چيكار بايد بكنم؟نمي دونم.نشستم روي يه كاغذ معايب و محاسن هر كدوم رو نوشتم.دوراهي كه چه عرض كنم توي يه چند راهي گير كردم كه نمي دونم بايد چيكار كنم.شبا نمي تونم بخوابم.روزا هم كه ديگه هيچي انقدر با اين و اون حرف مي زنم دهنم كف مي كنه و آخرشم طرف مي گه خودت مي دوني! آخه تو رو خدا شما بگين.با اين صغري كبري هايي كه  من چيدم, شما بودين چيز ديگه اي مي گفتين!؟


كامپيوترم هزار تا مشكل داره.دنبال يه آدم دلسوز و مهربون مي گردم كه دم به ساعت ازش سوال كنم.اما پيدا نمي كنم.حالا اگه يه آدم دلسوز و مهربون داوطلبه خبر بده ! ثواب داره والله.


اوضاع دوستامم ناميزونه.هر كسي يه جور درگيره.به هر كدوم فكر مي كنم هيچ جوابي واسه مشكلش نمي تونم پيدا كنم.


به همه اينها اضافه كنين اوضاع بي ريخت مالي.خستگي وحشتناك روحي.درس و مدرسه دخترك.از هر كدوم n  پيمانه !


تنها نكته مثبت اين قضايا اينجاست كه گوش شيطون كر,ظاهرا"صحيح و سالمم و سگ جون.


البته گاهي از حرص داد مي زنم.گاهي از استيصال گريه مي كنم.گاهي هم از خوشي الكي مي خندم. گاهي هم  براي بعضي ها  مي شم گربه ملوس ناز نازي تا خودمو فراموش كنم ! حتي اگه شده براي چند لحظه.


حالا اگه با تمام اوصاف بالا بازم ملال ديگه اي نبود مطمئن باشين دست از مبارزه با قلم برنخواهم داشت !!!


فعلا" با اجازه.


 


 


پ.ن۱.مي گما..اوضاع مملكتم انقدر گل و بلبله كه آدم حيفش مياد راي نده !


پ.ن۲.هيت وبلاگمم كه قربونش برم انقدر رفته بالا كه نمي دونم يقه كيو بچسبم !


پ.ن۳.آخرشم اينكه اين تيتر مقاله اي بود توي روزنامه شرق" زلزله 6.5 ريشتري در اذهان مردم بم" و موضوعش در مورد گسترش بيماريهاي روحي و نابساموني هاي وحشتناك زندگي بازمانده هاي زلزله بم بود.واقعا ديگه چي بگه آدم..

7 comments:

rahneshin said...

سلام


حسی که درون نوشته های تو موج می زند در وجود من سر به طغيان دارد
حق ياريگرت باد

بزرگ said...

واقعا تصمیم گیری در مورد شغل  سخت ترین کارهاست .

سارا said...

عجب اوضاع خفنی داری ...من فقط شايد بتونم تو مشکلات کامپيوتريت کمکت کنم ..از بقيه چيزی سر در نمی ارم ..اما اميدوارم زودی يه راه رو انتخاب کنی

پدرام alp said...

هر كس به طريقي دل ما مي شكند

بيگانه جدا، دوست جدا مي شكند

بيگانه اگر مي شكند حرفي نيست

من در عجبم كه چرا دوست مي شكند.
..به من هم سر بزن عزيز خوشحال ميشم.

نوشی said...

ميدونی... وقتی متنت رو خوندم دلم خواست برات شعر سياوش قميشی رو بنويسم که ميگه: بايد پارو نزد وا داد، بايد دل رو به دريا داد، خودش ميبردت هر جا که ميخواد، به هر جا که برد بدون مقصد همون جاست.

موريانه said...

سلام...من وبلاگم را بستم!...يعني حذف كردم...اينجا داره كم كم حال و هوام عوض ميشه و حافظه ام هم ضعيف شده!...فارسي نوشتن هم شايد يادم بره...چهره مردد تو هم شايد روزي يادم رفت...در مورد شغلت اگر نظر من را بخواهي...چاره اي نداري...بايد جريان تاسيس شركت ايران گردي رو دنبال كني...وگرنه خودت دست از سر خودت ور نميداري!...زيگيل!...موفق باشي...خداحافظ.

پدر said...

سلام.
نميدونم چطور اما فکر کنم بتونم راجب کامپيوترتون کمکتون کنم

Free counter and web stats