Jun 3, 2004



 اين حس بد ..


اين متن را براي دوستي مي نويسم كه هرگز نديدمش.فقط پيغامهاي هميشگي اش را مي خواندم و بس.نه نشاني.نه آدرسي.نه حتي نامش را مي دانستم. گاهي كنجكاو مي شدم كه بدانم كيست اما حالا درست يه هفته است كه ديگر پيغامي از او ندارم.يعني درست از روزي كه زلزله آمد :(


با توام .. حالا ديگر مهم نيست كه نامت چه بوده و اصلا كه بوده ای.


حالا فقط مي خواهم هر جا كه هستي حالت خوب باشد و اتفاقي برايت نيافتاده باشد و اگر اين متن را مي خواني برايم خطي بنويسي.


همين.



 


 


 

5 comments:

يوسف said...

راست می گی .. اون اندازه ای بيشتر از نقطه اشغال نمی کرد .. اما الان دريغ از همون يه نقطه ! اميدوارم که که غیابش ربط مستقيمی به زلزله نداشته باشه !!

zani baray tamame fosol said...

سلام...اميدوارم که حالش خوب باشه

شب نوشت said...

شايد بعد از زلزله دل و دماغ وبلاگ خوندن نداشته ! ! !
هميشه بدترين حالت رو در نظر نگيريم ! ! !
هميشه خوش باشی. . . .
همين.

نوشی said...

برميگرده.

شين said...

نگران نباش ...

Free counter and web stats