Mar 8, 2005

شنبه 17 بهمن

احساس امروز من و نه ديروز و نه فردا
به تو گفته بودم که. گفته بودم می خواهم پشتم گرم باشد. گفته بودم که نمی خواهم به باد تکيه کنم. گفته بودم چرا برای اين پشت گرمی که تنها آويزه ی اين روزهای خاکستری ست تلاش می کنم. گفته بودم. حالا پشتم به باد است. باد سرد زمستانی يا باد گرم هرم تابستان چه فرقی می کند. باد است ديگر. هيچ است هيچ.به باد تکيه داده ام و خودم را از اين سراب به آن سراب می کشانم. سهم من از اين روزهای سختِ آزمون همين باد است که برای تکيه به آن هم شبها و روزها را به هم می دوزم که انگار هيچ فرصتی برای من نيست. هيچ مهلتی برای آسودن. و هيچ ماوايی برای پناه گرفتن. هيچ نيست. امروز اينجا نشسته ام و فردا می روم جايی ديگر کوله ی سنگينم را بگذارم زمين. از اينجا به آنجا. از آنجا به اينجا. پشتم باد است. باد. باد. باد.

No comments:

Free counter and web stats