Sep 17, 2005

جمعه امتحان داشتم. براي مترجمي رسمي. فكر مي كنم تستها را خيلي خوب زدم. اما سر ترجمه تشريحي وقت كم آوردم. البته فكر مي كنم تقريبا همه همينطور شدند. از هيچكس نشنيدم كه تمام متن ها را تمام كرده باشد. و  به نسبت سالن خودم هم هيچ كس قبل از پايان وقت برگه اش را تحويل نداد. به جز يكي دو نفر كه بعد از اتمام وقت تستها برگه را تحويل دادند و ترجمه ها را انجام ندادند. بعد از هشتاد سوال تستي نوبت به ترجمه رسيد. متن اول انگليسي بود. در مورد توافقنامه سازمان تجارت جهاني. يك متن دو صفحه اي گنده ي زجرآور. ترجمه اش كردم. متن دوم ترجمه ي فارسي به انگليسي بود. چشمتان روز بد نبيند. از آن متن هاي حقوقي كه فارسيش را نمي فهمي چه برسد به اينكه بخواهي ترجمه اش هم كني. به هر بدبختي بود تمامش كردم. وقت كم آورده بودم. نبايد رويش انقدر زمان مي گذاشتم. آخر امتحان كه ديدم ديگر وقتي باقي نمانده رفتم سراغ متن فارسي آخر. مي خواستم جيغ بكشم. يك متن خيلي راحت در مورد طبقه بندي آيات قرآن بود. اما كار از كار گذشته بود. فكر مي كنم در عمر امتحان دادن هايم اين اولين باري بود كه چنين اشتباهي مي كردم. احتمال كسب نمره بالا روي متن ساده ي آخر خيلي بيشتر بود كه من دستي دستي اين امكان را از خودم سلب كردم و با متن هاي مشكل سر و كله زدم. اما در كل بد نبود. يعني با اينكه نتيجه ي امتحان غيرقابل پيش بيني ست اما با احتساب تست هايم و متون اول كه  تقريبا كامل ترجمه شدند خيلي دوست دارم اسمم را در ليست قبولي ها ببينم.


 

No comments:

Free counter and web stats