Dec 19, 2006

برای مردی که روزی همسرم بود

 

تقویم را که نگاه کردم دیدم امروز سالروز جدایی من و توست. تاریخی که سالها پیش توی شناسنامه هایمان مهر خورده  و حالا بعد از اين همه سال خواستم یک یادداشت کوتاه تشکر برایت بنویسم!


می دانی؟ ما سرانجامش به یک دیوار رسیده بودیم. اما دیواری که من می ترسیدم از آن بپرم. به هر قیمتی شده حاضر بودم این طرف دیوار بمانم و در همین برزخی که ساخته بودیم باز با تو زیر یک سقف زندگی کنم. اما تو با اصرار خود برای جدایی، با رفتنت، و با بی رحمیت در واقع کمکم کردی تا از روی دیوار بپرم و این طرفش را با تمام زشتی ها و زیبایی هایش ببینم. و با وجود تمام زشتی هایش، زیبایی ها را گلچین کنم تا بتوانم باز ادامه دهم. تو مرا از خود راندی تا بفهمم قیمت خواسته شدن چقدر گزاف است و امروز بعد از سالها که رفته ای می دانم چه نعمت بزرگی کنار گوش خود دارم. از حال و روز تو خبر ندارم اما من بسیار خوشبختم. چون با زبان خودم دوست دارم و دوست داشته می شوم.


می دانی؟ من از تو ممنونم. چون اگر آن روزها وحشیانه زخمم نمی زدی، اگر مرا ترک نمی کردی، و اگر مرا در آن تاریکی رها نمی کردی،  شايد هیچوقت مانند امروز معنی نور را درک نمی کردم.

 


 

3 comments:

رویا said...

گاهی عدو شود  سبب خیر ،اگر خدا خواهد

آشيانه said...

خوشا به حالت که طرفت اين دل و جرات رو داشته و گرنه پير می شدی  بعد می فهميدی تمام مدت در حال در جا زدن بودي

هادی said...

سلام خوبی؟

قشنگ بود.

Free counter and web stats