Nov 7, 2007

فانتزی مرگ و سالاد کاهو

دهانم را باز کردم و قاچ گوجه فرنگی را گذاشتم توش. با دندانهایم فشارش دادم و آبش پخش شد. بعد شوری نمک بود. بعد هم طعم گس خوش گوجه فرنگی خام. و شروع به جویدن کردم. همانموقع با همکارم صحبت از لیپوساکشن می کردیم. همکارم با شوخی گفت من با این باسن بزرگ توی قبر هم جا نمی شوم. من هم به شوخی از یک جای دیگر اندامم حرف زدم که احتمالا توی قبر جا نمی شود. بعد ناگهان خودم را تصور کردم توی کفن که محکم مرا پیچانده اند توی آن کتان سفید و کمی هم بوی کافور می دهم و بالای سر و پنجه هایم را مثل شکلات بسته اند. حالا از غسالخانه دَرَم آورده اند و روی دست می برندَم و بعضی ها دنبالم راه افتاده اند و برایم گریه می کنند. راستی کی؟ چه کسی برای من شیون خواهد کرد؟.. خوب احتمال قوی دخترک یکی از آنهاست .. اووه .. فانتزی کمی دردناک شد! .. یک فانتزی که روزی از راه خواهد رسید. من و همکارم در حالی که هیچ کدام لبمان را با جمله ی "خدانکنه" هم نمی گزیدیم، انگار که قرار است از برنامه ی مهمانی یا یک سفر حرف بزنیم، داشتیم برگهای سبز کاهو را می جویدیم و در ظهر یک روز معمولی ِ کاری از روز مرگمان حرف می زدیم. از روزی که با هر حادثه ی احتمالی، دیگر قلبمان نتپد و اندامهایمان هیچ حسی نداشته باشند و گرسنه نشویم. ما انسانها زندگی می کنیم تا روزی که بمیریم. به همین سادگی. ما از صفحه ی روزگار محو خواهیم شد. فوقش قاب عکسی می ماند و خاطراتی. بُعد عاطفی یا روحانی قضیه را فراموش کن. فقط به این تن خاکی فکر کردیم با تفاوتهایی کم و بیش با تنهای خاکی دیگر. تنی که وقتی دستوری از مغز دریافت نکرد به تکه ای گوشت رو به فساد تبدیل خواهد شد. راستش جریان مرگ و اینها به کنار، من هیچ از این جریان کفن پیچ کردن و دفن خوشم نیامد. یعنی خودم را که در این حالات تجسم کردم فکر کردم خوش بحال ادیانی که مرده را دفن نمی کنند و می سوزانند یا لااقل توی تابوت می گذارند. این مراسم کفن پیچ کردن و کافور زدن و نماز خواندن و صورت میت را باز کردن و الباقی قضایا هیچ به مذاق خوش نمی آید خصوصا وقتی خودم قهرمان این فانتزی باشم.. راستش تا حالا هیچ وقت خودم را در این حالت مجسم نکرده بودم. کاش می شد یک زمانی دیگر در جایی دیگر در کنار یک آدمهایی دیگر و با مراسمی دیگر مُرد
!
!

3 comments:

Anonymous said...

داشتم در مورد مرگ یه چیزایی مینوشتم ولی یه خبر دیدم که کلاف بحث رو از دستم درآوردو البته کلی هم خندیدم.....غرفه یه سری از مطبوعات امسال رو پشت بوم برگزار شد....

Niloufar said...

من در مورد این خبر اطلاع موثق دارم که بعضی غرفه ها در تراس محل برگزاری نمایشگاه تشکیل شدن. راستی به غرفه طنز و کاریکاتور هم سر زدید؟ البته بهترین جا رو داشته :)

Anonymous said...

درود - از زبان من همی گویی سخن دقیقامن هم همین عقیده را دارم ...

Free counter and web stats