May 24, 2009

دستان من

هر چند وقت یکبار که خسته می شوم ناخنهای دستانم را کوتاه می کنم. اگر چیزی از ناخن هایم مانده باشد آن را فرنچ می کنم. اگر نه، مانیکور و یک لایه برق لاک کافی ست. بعدش معمولن 2 تا انگشتر و ساعت سواچم را دستم می کنم. اینجور مواقع انگشتانم را با قدرت روی دگمه های کیبورد فشار می دهم. انگشتانم به شکل عمود روی کیبورد قرار می گیرد. راحت تایپ می کنم. مسلط بر کیبوردم. یک بار جایی، یکی به من گفت دستانم انرژی زیادی دارد. خودم هم معتقدم که دستان نیرومندی دارم. نه نیروی فیزیکی. یک چیز ماوراء. وقتی نوازش می کنم با تمام وجودم چیزی از خودم به طرف مقابل منتقل می کنم. و این را دوست دارم. وقت غذا پختن با دستانم ضیافت دارم. وقت کار کردن با آنها دوست می شوم و با هم کارمان را پیش می بریم. دست راستم از دست چپم کمی زمخت تر است. کمی به دست برادرم شبیهش می کنم. شاید من هم می  توانستم هنرمندی باشم. ولی ظاهرن نیستم. اما دستانم را دوست دارم. خصوصن حالا که به راحتی تایپ می کنم.

4 comments:

نانی آزاد said...

هر چه نور بیش تر ، سایه ها عمیق تر!
"گوته"

امیرحسین said...

آنکه بازندگی می سازد زندگی را می بازد با زندگی نساز زندگی را بساز

امیرحسین said...

هرروزبرایت رویایی باشد دردست نه دوردست .عشقی باشد دردل نه در سر .دلیلی باشد برای زندگی نه روزمرگی .نترس ما برای همین دستاوردها پا به این دنیا گذاشته ایم    دنیا مال ماست

همسفر said...

درود - خوبه از این جهت به خودت اطمینان داری ! خلاصه احساس خوب داشتن در هر کاری لذت بخشه حتی تایپ کردن !

Free counter and web stats