Jun 25, 2003

.
.
درد دلي با خودم..


اين روزها زياد مي شنويم...
يار دبستاني من...با من و همراه مني...تير الف بر سر ما...

يار دبستاني من..
كدوم يار دبستاني؟
يار دبستاني من الان كجاست؟
توي انقلاب 57 شهيد شده؟
توي جنگ هشت ساله شهيد شده؟ اسير شده؟ جانباز شده؟
يا رفته توي يكي از كشور هاي خارجي پناهنده شده؟...
جزو كدوم فرقه شده؟ كدوم حزب؟حزب اللهيه, بسيجيه،مجاهد فراريه؟ دوم خرداديه؟يا جزوحزب باده؟
معتاد شده؟ ...نشده؟..اگه شده ،ترياك ميكشه؟ هروئين؟ حشيش...

يار دبستاني من..
خيلي شانس آورده باشه دانشگاهي رفته باشه و مدركي گرفته باشه.
الان كار داره يا نداره؟اصلا چيكاره س؟
بساز بفروشه؟ دلاله؟كارش از زمين تا آسمون با چيزي كه يه روز با عشق درسشو خونده بود فرق مي كنه؟

يار دبستاني من..
خيلي شانس آورده باشه ازدواج موفقي كرده باشه.
اصلا ازدواج كرده؟ اصلا تونسته سنگهاي جلوي پاشو كنار بزنه؟
تونسته عاشق بشه؟عاشق بمونه؟....

يار دبستاني من..
توي اين وضعيت چيكار ميكنه؟ميره توي خيابونا يا ميشينه توي خونه ش و از اينترنت و ماهواره به خبرا گوش ميده؟
به نسل سومي ها نگاه ميكنه كه مي ريزن بيرون..شعار ميدن..كتك مي خورن..
به خودش فكر ميكنه؟
ياد 25 سال پيش ميافته؟
كه اون روزا با دوستاش و هم كيش هاش زد بيرون.شعار داد..كتك خورد..
بعدش چي شد؟چي مي خواست و چي گيرش اومد؟حالا چي داره؟

يار دبستاني من..
پشيمونه؟
سرخورده س؟
يا هنوز اميدواره
باز منتظره
منتظر روشني
منتظر هوايي براي نفس كشيدن،

يار دبستاني من..
من خسته ام
خيلي خسته
تو را نمي دانم.....
.
.






No comments:

Free counter and web stats