Mar 1, 2004

             تــــــــختــــــــــــــه

26 comments:

Irandust said...

سلام
وای! يعنی چی؟ نکنه در اينجا رو تخته کردی؟؟؟

ali said...

يعنی رفتی؟ برا چی؟ کجا؟.... نکنه رفتی تخته بازی کنی؟

مهدي موعود! said...

به نام او که تو را آفرید تا برایم بهترین باشی... * امروز برای ظهور او چه کرده ایم ؟!؟!؟! * انتظار به امید آبی های وصال شرار شوقی است که شعله در خرمن نا امیدی می زند و آیینه ی آدینه را شراری است همیشگی آنگاه که شوق دیدار تاب انتظار را از کف دل می رباید... *  برای ظهور کاری باید کرد از نوعی دیگر * بی صبرانه منتظر حضور سبزتان هستیم، در سایت مهدی موعود!  *
 http://www.MahdiThePromised.com  

* ضمنا با حضور در سایت آدرس وبلاگ خود و دیگر دوستانتان را نیز ثبت نمائید * یا علی مدد *

سارا said...

تخته ؟!‌ يعنی چی ؟‌

پدر said...

نه.....
نگو که ميخوای بری.. تازه داشتم بهت عادت ميکردم

بهزاد said...

ما تازه اينجارو پيدا کرديم:(( کجا؟!!!

يوسف said...

« هل ننبئکم بالاخسرين اعمالا ؟ * الذين ضل سعيهم فی الحيوه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون » .. سوره کهف .. عاشورا بر شما تسليت ..

مامان نيلو said...

چی شد ؟ چی شد؟ شايد منظورت تخته سياه است... يا تخته وايت برد... خلاصه من دلم را به راه بد نميزنم...

مهستا ( هوای پریدن آبی است.) said...

۱-قالبت پريد
۲- کجا رو تخته می کنی ؟ در قلبتو؟

امير عطا صهبايي said...

سلام . زندگي يعني همين لحظاتي كه منتظريم زود تر بگذرند .

nara said...

کار سميرا مخملباف
من که لذت بردم تخته سياه رو می گم

AMIR said...

SALAM

HALETOON KHOOBE

MAN SHER MIGAM

TARANEHAYY KE TOO  GHORBAT GOFTAM

MIDOONAM SARETOON SHOOLOOGHE

VALI AGE YE SAR BE COLBEYE MAN BEZANID DARVISHNAVAZI CARDYN

MAMNOON

RASTY MAZERAT AZ IN KE FARSY NAZADAM

lale said...

سلام ...شوخی نکن ...

كيوان said...

چند تخته؟...يعنی چندتاش کمه؟...آهان...يعنی درشو تخته کردی؟...عمرا اگه بتونی...دلتو به اون وبلاگ ۵ نفره خوش نکن...هر کی شرايط خودشو داره...از نوشته ها پيداست که تنها نقطه اشتراک قابل بحثتون اينه که مادر مجرد هستين (شايد هم همه نه)...ولی نميتونم به نوشتن هم ترقيبت کنم...ما ايرانيها همه چيز رو به گند ميکشيم!...وبلاگ نويسی هم شده خاله بازی و دل و قلوه دادن و گرفتن...لوس بازی!...اين يکی هم که عربی بلغور ميکنه!!!!...کافه بلاگ سر بزن...فعلا...

hesam said...

سياهش خوبه!

حمید said...

رفتن قصه ای بس تلخ و دردناک است

زن آبي said...

حرف را بايد زد... درد را بايد گفت

hosein said...

:)) .. از نوشتهء‌قبلی نه قبليت خيلی خوشم اومد :)‌.. واقعآ‌ مفهوم خاصی داشت .

زن آبي said...

خدا اون روزی رو نياره که شماها منو رها کنين ...
عقده ايی نامبر وان

زن آبي said...

باز کن پنجره را

k1 said...

نمی خواهی شروع کنی بنويسی؟!

نوشی said...

آهو؟... قرار اين بود؟

مصطفی said...

سلام دوست عزيز اميدوارم که هميشه سلامت وپيروز باشين... مطلب قشنگی نوشتی ... به منم سر بزن منتظر حظور سبز شما هستم...مصطفی...اهواز

نوشی said...

سلام آهو...

lale said...

آهو چه خبر ؟...

مامان نيلو said...

دختر گل کجا رفتی؟ نگرانتيم آخه...

Free counter and web stats