Apr 10, 2004


حتما تا حالا زني كه لباس مردونه پوشيده باشه ديدين.مردي كه لباس زنونه پوشيده باشه چطور؟زياد سخت نيست.من مردي هستم توي لباس زنونه.اين باعث افتخار من نيست.من از اين بابت خوشحال نيستم.مطمئن هم نيستم كه اين لباس به من مياد يا نه ؟ حتي مطمئن هم نيستم كه طاقت مرد بودن رو دارم يا نه ؟ من زن بودن رو بيشتر دوست دارم.من نمي خوام اينجوري باشه.مثلا من دوست دارم وقتي ميريم سفر توي اتوبوس كنار پنجره بشينم ! ولي بايد دختركو بنشونم كنار پنجره و خودم بادي گاردش بشم ! تازه اين يه مثال كوچيكه.خيلي جاها و خيلي مواقع مجبورم نقش پدر رو داشته باشم.هميشه هم خوش آيند نيست برام. اين اصلا به معني ميل به وابستگي يا بي مسووليتي نيست.نه.اصلا.من فقط دوست داشتم جاي خودم بودم.جاي مادر.نه جاي پدر.

17 comments:

nazi said...

سلام خواهرم . من دوست دارم نوشته هايی اينچنين عميق را . نمی دانم چرا هرجا سخن از آهو هست بيدرنگ به ياد اين شعر فروغ مي افتم . اميدوارم تو نيز از آن خوشت بيايد : به چمنزار بيا . به چمنزار بزرگ و صدايم کن از پشت نفسهای گل ابريشم . همچنان که آهو جفتش را .

شروين said...

تقسيم بندي وبلاگ خيلي جالب بود، اگه حوصله داشتي وبلاگ منو يه نگاه بنداز بگو جز كدوم دسته ميشه گذاشتش... مرسي

چرتينكوف said...

اينجوري كه حساب كني خيلي از ماها مرديم ، خيلي از ماها...حتي اونايي كه پدر نشدن يا مادر نشدن... خيلي از ما زنها مرديم در حاليكه والد نيستيم!

nazi said...

سلام . خيلی ها مادر هستند اما هرگز مامان نشدند . خيليها هم پدرند اما با بابا شدن ميليون ها سال نوری فاصله دارند . .... موفق باشی

يوسف said...

عكسش هم مي شه . نه ؟ مردي كه هر چند لباس زنانه هم نپوشه ، اما مادر باشه .. قبول دارم كه اين استثناء استثنايي است ! .. ولي هست ..

Irandust said...

سلام آهو جان
لازم نيست حتما زن تنها باشی که مجبور باشی نقش پدر رو هم بازی کنی.اين روزها اکثر زنها مجبورن هم مادر باشن و هم پدر. بايد جای خالی مردی رو که دو شيفته کار ميکنه و وقتی به خونه ميرسه که بچه ها خوابن رو پر کرد.
راستی تو دوست داری مادر باشی. من حتی بيشتر از اون دوست دارم دختر باشم.امسال که مونو نوکلئوز گرفتم و يک روز بستری شدم و تا عصر گشنه مونديم يه قطره اشک ريختم به ياد روزهايی که تو خونه پدر و مادرم مريض ميشدم و مامانم آب مرغ تنگاب با ليمو ترش برام مياورد و با التماس يه ليوان آب ليمو شيرين ميداد دستم و من چقدر نازم خريدار داشت...

داوود said...

سه بار آمدم و خواستم پيام بگذارم اما نتوانستم چی بگم؟ در مقابل تو که با نمونه ات سالها زندگی کرده ام ؟در مقابل تو من؟ چی بگم!

سارا said...

سخته آدم جای خودش نباشه ....به نظرم فرقی نمی کنه زنی نقش پدر رو بازی کنه يا مردی نقش مادر

ali said...

just sereach on the web this phrase: " subject position + muffe". u can see it is a traditional view about self and identity that we consider ourself as an one identity

omgh said...

بدون جنسيت فکر کن آهو.

سیدمحمدداوودمرادیان said...

نميدانم؟ نه خيلی بی انصافی است من خوب می دانم چه می کشی اگه فکر می کنی ميشه کاری کرد من ياعلی ميگم ولی سخته خيلی سخت

پدرام دانش said...

سلام آخر .. بالاخره به آخرين مطلب رسيدم ... در مورد قطعه ۲۰ فروردين ( صفحه یادداشتهاش باز نشد ): از فراموش کردن بيزارم و فراموش شدن برام مهم نيست ... اما مطلب امروز : در اين قبيل موارد؛ قید و صفت و جنس و معنا و مفهوم اونا رو فراموش کنین و جای < خودت > فکر کنين ... آدمی که به دلایلی در شرايط خاصی قرار گرفته ... در بسياری خانواده ها؛ حضور پدر و مادرها صرفا حضوری فيزيکی ست بدون بروز معنای مستتر در اونها ... و در خاتمه ؛ به اين اميد که یه روز ؛ شما هم کنار پنجره اتوبوس بنشینین ...

سیدمحمدداوودمرادیان said...

سلام نيلو! من سيد محمد داوود مراديان نويسنده مطبوعاتم! و با چند مدل اسم می نويسم که آرش مسيحا- آرسس مراديان مسيح و آرسس مسيحا و وو از آنهاست. تهيه کننده تليويزيون و فيلمنامه نويس هم هستم  پير زن هم خفه می کنم و با يک مورد مثل تو از دوستان خبرنگارم سالی زندگی کردم و خوب می فهممت! اگر کمکی می تونم بکنم هر چی! نامردی اگه نگی ! راستی يه مطلب خفن راجع به روزنامه شرق زدم ميای ببينی؟ من تو سايت خيزش دات کام هم می نويسم منتظرت هستم يا علی

آرش مسیحا(داوود مرادیان) said...

درپی انتشار ويژه نامه نوروزی روزنامه شرق در باره شيرين عبادی -- داوود مراديان دست به جمع آوری ۵۲ مدرک درباره وی و ارتباطات زير زمينی و سخنرانی هايش زد که شرق از چاپ نمودن آن سر باز زد به همين دليل گفتگوی مفصلی مابين تاجيک دبير سرويس شرق و داوود مراديان خبر نگار سايت مستضعفين در گرفت که خواندن آن رسوايی ديگری برای اين روزنامه را به نمايش می گذارد

يوسف said...

بدون جنسيت می شه فکر کرد اما زندگی چی ؟ اگه جنست مردونه نباشه .. و بريده هم از همه جا باشی ..  زندگی ات با کسی که جنسش مردونه است .. و از همه جا هم بريده است ، يکسانه ؟؟ !!

روبي said...

...خوب به هر حال بايد بعضی وقتا تاوون بعضی اتفاقات يا تصميمات رو به تلخی داد.....اين مختص اينجا هم فک نکنم باشه...هر جای ديگه دنيا هم بوديم نظير اين مسايل پيش ميومد

روبي said...

...بعدشم باحالتر بود که واسه اون تقسيم بندی بلاگها هم مثال ميزدی.....خون و خونريزی ميشد...

Free counter and web stats