Aug 14, 2004

آغاز در پايان..


{يک چيزی اينجا نوشته بودم به نظرم بی ربط آمد.برش داشتم. ولی بخاطر نظرات ممنونم.آنها را برنميدارم!}

11 comments:

نازنین ایراندوست said...

سلام آهو جان-چیکار کردی؟جای قدم بعدیتو امیدوارم که محکم کرده باشی.امیدوارم بحران ایجاد شده رو به راحتی پشت سر بذاری.شنگول باشی.نازنین

سپینود said...

خير باشه... کاش قبل‌اش با هم صحبت می کرديم!!! می دونی که؟!

انجل said...

به قول سپينود واقعا خیر باشه...می گم آهو منم بدجور اين روزا تو فکر کنا گذاشتن کارم!

مارمولک said...

!!!!!!! تا اين حد؟

پدر said...

.....

پدر said...

و یه چیزه دیگه.. حرکات انقلابی و به یک باره کمتر به موفقیت میرسند

lale said...

سلام ...نه - شوخی می کنی ؟

يوسف said...

منم دعا می کنم ..

امير عطا صهبايي said...

سلام دوست عزيز . من شايد نام وبلاگم رو از چايي بعد از ظهر به شراب شب تغيير بدم . مطالب قبلي رو خوندم و ديدم از چه چيزهايي ناراحت هستيد . من راه حل خودم رو در اين مورد دارم . فقط براي تعداد معدودي وبلاگ كامنت ميذارم . همونايي كه دوساله كه باهشون هستم . و براي اضافه كردن وبلاگ جديدي به لينك وبلاگهام صبر ميكنم تا كاملا در موردش مطمئن بشم . تا ميتونيد از مواضع تنش و استرس دوري كنيد و به قول خودتون اونقدر بخنديد تا از چشمهاتون اشك سرازير بشه . چون عقربه هاي ساعت هر لحظه دارن گذر عمرمون رو به رخمون ميكشن  . اگر نخنديم . اگر لذت نبريم و غصه چيزهايي كه ممكنه اتفاق نيفتند رو بخوريم ، از دستمون رفته . براي اين ميخام اسم وبلاگم رو شراب شب بذارم كه دوست دارم دوستان عزيزم موقع خوندن وبلاگم حداقل چند دقيقه اي همه چيز رو فراموش كنن :). يادمه يكبار يك دختر كوچولو با يك نقاشي و يك گل كوچولو روي در اتاقتون بهتون نهيب زده بود كه زندگي اين طرفه . كجا داري ميري ؟ موفق باشيد . ( آهو)

امير عطا صهبايي said...

ببخشيد . يادم رفت نام آهو رو از انتهای کامنت پايينی حذف کنم . اخه من وبلاگها رو باز ميکنم و بعد ديسی ميکنم و ميخونم . کامنتهای هر کدوم رو توی محيط وورد مينويسم و برای اينکه موقع کپی و پيست کردن توی بخش نظر ها قاطی نشن ؛ نام وبلاگ رو اونجا در انتهای کامنت ميذارم . بهر حال ببخشيد . به خدا من از اونا نيستم که بنويسم : سلام . وبلاگ قشنگی داری . به منم سربزن و برای ۷۰۰ جا پيستش کنم . :)

sootak50 said...

سلام . رفته بودم مسافرت . ديروز با خوندن متن قبليت به دلیل یک حس غریب ! ناراحت شدم  به حدی که نتونستم چیزی بنویسم ولی امروز با خوندن اين مطلب خوشحال شدم بازم به دلیل همون حس غریب! فکر می کنی چرا ؟؟؟ . به هر حال امیدوارم هر تصمیمی که میگیری درست باشه.موفق باشی.

Free counter and web stats