Nov 24, 2005

شفاف مثل آب


 


روي يكي از برچسب هايي كه برايت خريده بودم به شوخي نوشتم  Caution!  و بسته ها را گذاشتم توي ساك دستيت. و آن روز گذشت.


بعد ترها ، خيلي وقت بعد ..  يك شب پاييزي باراني كه دلم نمي خواست تمام شود روي ميز كار تو ديدمش ..  همان برچسب كوچك را .. با همان نوشته ي كوچك كمرنگ .. با دقت چسبانده بوديش به يك تكه  كاغذ و جلوي رويت گذاشته بوديش. مثل تمام چيزهاي باارزش كوچكي كه من با خودم نگهشان مي دارم. همان دم انگار از سبكي تحمل ناپذير هستي داشتم مي مٌردم .. مثل يك پروانه .. من به لمس آن لحظه ي كوتاه يكرنگي مي گويم خوشبختي. خيلي ساده. خيلي شفاف. مثل آب.


 


 


 


 


 

No comments:

Free counter and web stats