Feb 11, 2007

ديشب ما و دخترك به مناسبت 22 بهمن شام را در پاتوقمان پنتري خورديم تا مشت محكمي به دهان نمي دانم كي بزنيم!

در ضمن ماجراهاي من در ادامه معرفي رستورانهاي خوب تهران كه فقط به گناه پاتوق نشدن كسي نمي شناسدشان ادامه خواهد داشت. براي شروع از رستوران هتل ايرانشهر مي نويسم. خيابان ايرانشهر. صد متر مانده به انقلاب. جمعه ظهر به بهانه خوردن ديزي هاي مشهور ديزي سراي  ايرانشهر رفتيم آن طرف. چشمتان روز بد نبيند. مثل مجلس ختم حد اقل سي نفر دم در ايستاده بودند توي نوبت و داخل هم كه خوب معلوم است چه خبر است. نهار خورده نخورده بايد بلند شي بيايي بيرون تا جا براي بقيه باز شود. ما هم رفتيم دويست متر پايين تر رستوران هتل ايرانشهر. باور كنيد يك نفر هم آنجا نبود. اما رستوران فوق العاده تميز. مرتب. با كلاس. روميزي هاي پارچه اي سفيد كه من عاشقشانم با دستمال هاي قرمز سرآشپز! پذيرايي عالي و غذا هم عالي تر. نمي دانم واقعا چرا بعضي رستورانها از اين دست اين همه ناشناس مانده اند. نشان به اين نشان كه تا ساعت چهار بعد از ظهر آنجا نشسته بوديم. آخرش چراغها را خاموش كردند و موزيك را قطع كه يعني پاشيد برويد ديگر. ما هم بلند شديم آمديم بيرون. اما باور كنيد در تمام ساعات آن جمعه ي آفتابي رستوران را با آن آرامش و دنجي اش براي ما قرق كرده بودند انگار.

 

3 comments:

ساحل افتاده said...

عاشق لازانياي پيتزا پنتري هستم و از ديزي هاي ايرانشهر نگو كه حرف نداره...

رويا said...

تا حالا نوشته هاتو ميخوندم

مث اينکه عوضی گرفته بودم اينهمه مدت

آخه ما رو چه به هتل ايرانشهر!!!!!!!!

آهو said...

رويا جان من منظورتو نفهميدم. راس راسی.

Free counter and web stats