Jan 14, 2003

من همه را چشيده ام .
نخستين مرگ عزيزي را
نخستين اندوه را
نخستين عشق را
نخستين جدايي را
نخستين خشم را
من همه را چشيده ام
از پس آنها برآمدم .سخت بود.خيلي سخت..
ولي از پس آنها بر آمدم.
حالا خود را بدست وقايع سپرده ام،
حالا کم و بيش ميدانم چطور با غصه کنار بيايم
با خشم
با مرگ
با عشق
با جدايي
فکر ميکنم چطور با آنها سر کنم.
حالا کافي نيست که به اندوه خود بسازم .کافي نيست در بند عواطف خود باشم.
حالا ميخواهم در مسير اين وقايع ، انتخاب کنم.
آنچه را که دوست دارم.
آنچه را که دوست ندارم.
حالا احساس ميکنم دوست دارم قلبم را بردارم بروم جايي که هوايش مثل نيلوفر ميپيچد در جانم.
جايي که آرامم ميکند.
ميخواهم در مسير اين وقايع ، انتخاب کنم.
انتخابي بي هراس،
انتخابي بي تعارف،
انتخابي براي خودم.
براي دل خودم..
ميخواهم ببينم مزه اين انتخاب کردن و نه انتخاب شدن چگونه است.
ميخواهم اين را هم بچشم...

17 comments:

متاهل!!!!!!! said...

عاليه!!...برو...حتما برو...بي ترديد و دودلي...اما ميشه به ما هم بگي...جاي دوري ميري!...فعلا...

غريبه آشنا said...

سلام جالب بود . خوشهال ميشم به من سر بزني

پريما said...

سلام...
وب لاگ قشنگي داري... با حرفاي خيلي قشنگ واسه زدن...
فقط...!!!! دلم واسه اون ساعته كه مثل توپ مي مونه ميسوزه... !!!!

حياتش را به آدم وابسته مي دونه...

موفق باشي

reza said...

سلام....ميدونم کار درست رو تو ميکنی ....بابت اينکه دير اومدو شرمنده ...........بای

NAZINA said...

سلام آهوی عزيز،بار اول که ميام اينجا،اونقد صميمی و ساده مينويسيد که دوست دارم همه نوشته هاتون رو بخونم.دعا ميکنم که به هدفات برسی،زندگی همونطور بشه که دلت ميخواد..الهی آمين...شاد باشی

... said...

... خواستن را به تجربه نشستن ، پرواز است بر اوج آسمانها ...

ساقي said...

غرور ؛ اعتماد ؛ احساس اينكه اين زندگي مال خودته و هيچكس باهات توش شريك نيست. خودتي و خودت ؛ و خيلي چيزاي ديگه مزه انتخاب كردنه.

Arad said...

manam omidvaram be ahdafet bersi

كرگدن said...

انتخاب كردن خالي كه كافي نيست، اينكه به انتخابمون برسيم مهمه، تازه از اونجا به بعدش اول بدبختيه. من چرا همش يادم ميره سلام كنم. سلام!

joonevar said...

اگه انتخاب کردی بايد پاش وايسی. می تونی؟

پدرام دانش said...

سلام خانم محترم ! مصداق  بخش اول يادداشتتون دوبيتی زيبايی است از کليم کاشانی به اين مضمون : افسانه حيات ؛ دو روزی نبود بيش > آن هم کليم ! با تو بگويم چه سان گذشت > يک روز صرف بستن دل  شد به اين و آن > روز دگر به کندن دل ؛ زين و آن گذشت > . و اما مصداق بخش دوم مطلبتون هم ؛ تک بيتيی است که اعتراف می کنم نام شاعرش رو فراموش کرده ام :
مرد خردمند هنرپيشه را ؛ عمر ؛ دو بايست در اين روزگار > تا به يکی تجربه اندوختن ؛ عمر دگر تجربه بردن به کار > .... همواره اميدوار و خوش بين باشيد !

مرد سربي said...

از اين که به ما سر زدي ممنون. اعتراف ميکنم که اينجا موندگارم،هم به خاطر تلخيش و هم صداقتش.

كرگدن said...

سلام. واقعا ساعت ۳ بود؟

بوف کور said...

هوا مسمومه و ماتم می آره.ولی اینجا با هم نفسا میشه نفس کشید.اینجا مثل بیرون نیس و من و تو خیلی های دیگه که قراره دوباله پرواز بکشیم اینجا با هم هستیم.چه خوب.مگه نه؟

شبهای مسکو said...

سلام خوبید؟ هنوز مشکل اينجا حل نشده . ميدونید که من چقدر به موزيک وبلاگتون علاقه داشتم! بهتر نيست آدرس موزيک و لو گو و عنوان را عوض کنی؟ اين را هم امتحان کنيد!

كيوان said...

سلام!..من تازه امروز صبح ساعت 5 ار اصفهان اومدم...درباره موزيك وبلاگ...ما اينجا سرويس ftp نداريم و من نميتونم آهنگ مورد علاقمو بذارم رو وبلاگ!...راستي...از رفتنت چه خبر؟!...فعلا...

Morfi said...

سلام  من تازه وارد اين سايت شودم و اولين ب لوگی که خوندم همين ب لوگه شماست !!
بايد بگم که واقعآ مرکه بود ......اميد وارم هميشه موفق باشی.

Free counter and web stats