Mar 15, 2004


از يه دوست


7 comments:

اشک مهتاب said...

سلام ... وبلاگ خوبی داری... موفق باشی

ali said...

تبريک

سارا said...

چه خوشگل بود

0 said...

به دنبال سيب سرخی ميگشتم که شايد باد آنرا بدست آب روانی از باغ بالا سپرده باشد.بارها وبارها اين آبراه را ديده بودم ونشانی از آن سيب سرخ نيافته بودم ، پنجشنبه ۲۱  اسفندماه دو باره به انتظار ايستادم وسيب را که می غلطيد وميامد گرفتم وگاز زدم ،آب و گل جای پايم را (       ) رسم کرده بود و لذت جويدن آن سيب  يکشنبه ۲۴  اسفند وآن جای پا با نشان (     ) دو چندان شد وحالا نشانی ميخواهی از من که بی نشانم ....
راستی آهو تو مرا نمی شناسی ؟ تو مرا نمی بينی ؟
لختی تامل کن ،کسی در کنارت راه ميرود، کسی در تو رشد ميکند ،ميميرد و ميميراند ، راستی تو بغض های فروخورده ات را در گلوی من نمی بينی ؟ اما ميدانی ارابه ای با چهار اسب تند رو ترا به جايگاهی خواهند برد که خود را به تماشا ايستاده ای ......سلام مرا به تمام گلهای حسرتی برسان . سالی توام با گرمای مهر برايت آرزو دارم ....

داوود said...

سلام آهو كاش بياي ببيني چقدر به من اهانت مي كنند؟ چرا آهو چرا؟

lotfi said...

بسمه تعالي-----
سلام----- با تبريك سال نو-----
آثارتان را در زمينه ادبيات، شعر، داستان كوتاه ، فيلمنامه و مقالات مرتبط ، چاپ و منتشر مي كنيم
در صورت تمايل، لطفا به نشاني زير اي ميل ارسال نمائيد.
halotfiir@yahoo.com
متشكرم-------    
لطفي -------   ايران - تهران

davood said...

پيداست آهو پيداست من يکنفر را ديدم که بد شعر نمی گفت برای همين بهش گفتم تو در برابر شعرت مسئولی و بايد برای مبارزه با فقر بجنگی بعد سر يک شعرش که ضعيف بود نقد نوشتم خانوم به تريج قباشون بر خورد به درکـــ اهل ادبی يانه؟ می خوام دوباره شروع به سرودن کنم و اواش هم با يه غزل بگو ياعلی تا کلی حال کنيم

Free counter and web stats